بررسی و نقد مبانی معرفت شناختی، انسان شناختی و اخلاقی اومانیسم با تاکید بر آرای علامه طباطبایی و شهید مطهری
نام نخستين پديدآور
بهروزمحمدی منفرد
یادداشتهای مربوط به خلاصه یا چکیده
متن يادداشت
هدف از این نوشتار باز کاوی جایگاه حقیقی انسان و نقدی بر مهم ترین اندیشه در موردانسان شناسی - یعنی اومانیسم - و مؤلفه ها و مبانی آن است. و این نتیجه را در پی دارد که تفکر اومانیسم در حوزه های انسان شناسی، معرفت شناسی، هستی شناسی و جامعه شناسی قابل نقداست. با این اوصاف در طول حیات بشری،انسان شناسی و بازکاوی حقیقت آدمی از مهمترین دغدغه های اندیشمندان و دین پژوهان بوده است. صرفنظر از نگرش کلیسای قرون وسطی به این حقیقت، در عصر رنسانس شاهد بحرانی انسان شناسی هستیم که تمام عرصه های گردونه زندگی و ارتباطات اجتماعی جوامع بشری درگسترة وسیعی از مغرب زمین را در نوردید. این بحران که گفته می شود در مقابل جرم انگاری،خشونت طلبی، ثروت انبازی و دیگر عملکردهای ارباب کلیسای قرون وسطی و به تاراج رفتن کرامت و ارجمندی آدمی و گناه کارانگاری او پدید آمد، صاومانیسم نام گرفت، که در مسیربازیافتن کرامت و شأن و منزلت آدمی در دعاوی خویش، راه افراط را پیموده، و انسان را هسته مرکزی و خدایگان هستی می انگارد؛ به گونه ای که همه موجودات عالم، در گرداگرد و کمانه های او قرار گرفته اند، اومانیستها با تأکید بر خودمختاری و خودرهبری انسان و تأکید بر توان والای خرد بشری در رفع نیازهای انسان، بر این باورند که آدمی، خود می تواند تمامی نیازها وخواسته های بشری را پاسخ گوید. و از این روی انسان با برخورداری از عقلی توانا می تواندتمامی قوانین و قراردادهای اجتماعی را بیافریند و خود، معیارهای اخلاقی را تدوین نماید، تاجائی که، اومانیستهای امروزی، الگوهای فرابشری که در بعضی دیدگاهها آنها را خدایان ملکوتی و یا خدایان فناپذیر می دانند، از حیات دنیوی خویش به کنار نهاد. و جائی برای امور اسمانی وماورای طبیعت در زندگی خویش قرار ندارد، از این روی بود که از همان آغاز، این ایده مورد نقد و بررسی اندیشمندان دینی و غیر دینی بسیاری قرار گرفت و هر یک از اندیشمندان به گونه ای به نقد آرا و مؤلفه های این بحران انسان شناسی پرداختند، که در این نوشتار با تکیه بر آرای علامه طباطبائی و شهید مطهری به رسالت نقد این بحران پرداخته می شود