بررسی و تبیین نظریه عدالت (قسط) با تکیه بر دیدگاههای سه اندیشمند مسلمان ابونصر فارابی، امام خمینی(ره) و شهید صدر
نام نخستين پديدآور
محمدحسین جمشیدی
وضعیت نشر و پخش و غیره
محل نشرو پخش و غیره
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
تاریخ نشرو بخش و غیره
1387
یادداشتهای مربوط به خلاصه یا چکیده
متن يادداشت
عدالت از شؤون و مقومات وجود و محور زندگی انسان است . چه بدون آن نه دایره وجود به هم رسیدی و نه آدمیان زندگانی را در می یابند. بنیاد هستی و آدمی بر عدل سرشته شده است . و راه یابی انسان به سوی سعادت جز با انتخاب آگاهانه طریق عدل و قسط محقق نمی گردد. جامعه بشری نیز جز با قیام و بسط عدل قوام نمی یابد. در راه تبیین عدالت در طول تاریخ نظریه های متعددی ارائه شده که اغلب آنها به دلایلی چون تک بعدی، اعتباریت ، نسبیت گروی، کثرت گرایی اخلاقی، برخورداری از مبانی ضعیف یا فقدان مبنا و... عملا تبدیل به ابزار ایدئولوژیک نظامهای حاکم گشته اند. در اسلام، نیز، هر چند این مسئله به وضوح در کتاب و سنت طرح شده است . ولی در طول تاریخ با ورود به حوزه منازعات کلامی و فقهی و... به تدریج ابزار سلطه دستگاههای حاکم گردیده و همین امر باعث ایجاد رکو.د و انحراف در نگرش غالب مسامانان به مساله عدالت شده است . البته در نگرش شیعی، عدل به عنوان یکی از اصول دین و مرتبط امامت و رهبری جامعه و عصمت امام باعث خود انگیختگی و ظلم ستیزی شیعیان گردید ولی در این حوزه نیز بستری که توانست زمینه های لازم برای نظریه پردازی در باب عدالت را در درون خود فراهم آورد، حکمت سیاسی عدالت است . که با ابونصر فارابی تاسیس شد و بویژه در حکمت صدرایی جایگاه حقیقی خود را بازیافت و اندیشمندانی چون امام خمینی و شهید صدر در جهت شکوفایی آن همت گماشتند. حکمت سیاسی ما که در بنیان، ماهیت و محتوا اسلامی است با هدف قرار دادن سعادت حقیقی انسان و عبور او از مدینه برای رسیدن به آن، عدالت را به مثابه خط مستقیم و سیر اعتدالی ترسیم کرد که تنها راه رسیدن به سعادت است . بر همین اساس ما در این نوشتار با توجه به دیدگاههای اندشمندان مورد بحث به ارایه نظریه ای در باب عدالت پرداختیم که براساس مفاهیمی چون فطرت ، حکمت (بیان) و عدل وجودی شکل می گیرد. در این نگاه عدالت امری فطری-مدنی و در عین حال عینی-انسانی است که بر سه اصل اساسی (وجدان)، (عقل) و (آزادی) ابتناء می یابد. براساس این نظریه، عدالت به مفهوم اعتدال، تناسب توازن، وسطیت حقیقی، طریقه مستقیم و استقامت بر آن است و مساوات ، قانونی بودن، احقاق حقوق، رعایت شایستگیها و... از مصادیق آن تلقی می شوند. به علاوه در قالب چنین نظریه ای عدالت دارای مفهوم مطلق و غیرنسبی، ذاتی، غیرتاریخی، عقلانی و منطقی، غیر عقلانی، عام و فراگیر، واقع گرایان، آرمان جویانه و قابل اجراست . عدالت صفت حقتعالی (ذات و فعل)، مقوم کائنات ، خصوصیت انسان، خصلت و ویژگی جامعه و نهادهای اجتماعی، قانون، اخلاق، مدنیت تعلیم، و تربیت ، قضاء و غیره بوده، به علاوه امری طبیعی، تک بعدی،تک گفتاری، تک موضوعی، قرارداری و نسبی گرایانه نمی باشد. همچنین عدالت معیار و ملاک اولیه دین، شریعت ، قانون، فقه، حکومت و تمام اعتباریات زندگانی انسان است .