یکی از شاخه ها یا گرایش های نسبتا جدید در فلسفه اخلاق غرب، فلسفه اخلاق فمینیستی (فاف) است. هدف مقاله حاضر نقد این فلسفه نیست، که انجام آن فرصتی دیگر می طلبد، بلکه بیان ضرورت ها و بایسته هایی است که هنگام نقد این فلسفه باید به آنها توجه کرد. انگاره نوشتار حاضر آن است که اولا نقد فلسفه اخلاق فمینیستی ضرورت دارد، ثانیا بدون توجه به برخی نکته ها اتخاذ یک رویکرد صحیح و/یا نقد منصفانه و واقع بینانه از این فلسفه امکان پذیر نیست. در این مقاله، پس از اشاره به تعریف، تاریخچه، اهداف، و پیامدهای پیدایش و گسترش این شاخه از فلسفه اخلاق، همچنین تبیین ضرورت های نقد آن، برخی از نکته هایی که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد بیان خواهد شد. در پایان نیز پیشنهادهایی درباره تدوین یک فلسفه اخلاق اسلامی درباره زنان و مباحث مربوط به آنها ارایه خواهد شد.