بحث قوه خیال و نوع کارکرد آن در نفس، از جمله مهم ترین مباحث معرفت شناسی در فلسفه به معنای اعم آن است. در نظام فلسفی یونان، افلاطون برای اولین بار در بحث مراتب معرفت، خیال را در مرتبت آخر و پست تر قرار داد؛ و این خود از جمله ادله طرد و رد شعرا و هنرمندان از اتوپیای او بود. ارسطو در کتاب « درباره نفس» برخورد فلسفی تری با تخیل داشت. او خیال را یکی از قوای نفس شناخته که قادر به حفظ و ضبط صور است. فلسفه اسلامی که در طلیعه خود به بازخوانی متون یونانی در فلسفه پرداخت برخی از بنیادهای افلاطون و ارسطو و نیز مکاتب آنان در حوزه نوافلاطونی و اسکندرانی را به منزله پایه پذیرفت؛ اما نواقص و نواقض آن ها را بر نتافت فلذا دست به تنقیح، تصحیح و تکمیل آرا فلاسفه یونانی زد. در این میان فارابی که او را معلم ثانی می دانند و از بزرگ ترین فلاسفه اسلامی و به تعبیری موسس فلسفه اسلامی است، در باب خیال و تخیل ابداعاتی دارد. این ابداعات که سرآغازی بر عمیق ترین مباحث خیال و تخیل در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی گردید؛ نتایج ادبی درخشانی را در متن این فرهنگ پدید آورد. پرسش های اصلی این مقاله، چیستی و ماهیت این ابداعات و نیز تبیین منابع و بنیان هایی است که این ابتکارات را موجب شده اند لیکن به دلایلی که در متن خواهد آمد، شرح اصلی این معنا، منوط و مشروط به تبیین جایگاه تخیل در فلسفه یونانی و به ویژه آرا ارسطو است.