گرچه موضوع فطرت به لحاظ ورود آن در آیات قرآن در آثار تفسیری مورد توجه قرار گرفته، هیچ گاه نزد متقدمین مسلمان به صورت یک نظریه منسجم در باب انسان شناسی و یا معرفت شناسی سامان نیافته است. در روزگار ما برخی الهیدانان جهد بلیغی کردند تا از آن، نظریه ای معقول پرداخته و در باب انسان شناسی دینی، اخلاق، منشا دینداری و توجیه خداپرستی از آن سود برند. فطرت بر اساس برخی اصول حکمت متعالیه امری بالقوه است که در شرایط خاصی بر اثر صیرورت و حرکت جوهری به فعلیت می رسد. از سوی دیگر، منکران فطرت با ذکر شواهدی، از جمله اقوامی که هیچ گونه تصوری از (یا گرایشی) به خدا ندارند، از بن وجود فطرت را نفی کرده اند. ظاهرا وجود بعضی چالشها، همچون استقرایی بودن برخی مقدمات استدلال، مانع پذیرش نظریه فطرت به عنوان یک رهیافت کاملا فلسفی است. با این همه، می توان با رویکردی میان رشته ای، مبتنی بر تکثر روش شناختی، و در پرتو یافته های روان شناسان و آموزه های دینی، همچنان آن را رهیافتی مهم و قابل دفاع تلقی کرد.
موضوع (اسم عام یاعبارت اسمی عام)
عنصر شناسه ای
فطرت;حرکت اشتدادی;فطریات;فطرت;شناختهای فطری;کمون و بروز فطرت;فطریات;