انسان شناسی عرفانی از مهم ترین ویژگی های اندیشه مولوی در مثنوی معنوی است. از این رو یکی از تلاش های او بررسی دو بعد اساسی مادی و معنوی انسان، بالاخص بعد روحی و معنوی و تاثیر آن در آینده و سرنوشت وی است. به همین دلیل مولوی انسان را بواسطه داشتن صفاتی چون عقل، اختیار، آزادی و عشق از دیگر موجودات امتیاز می دهد و این را نشانه عظمت وی در جهان هستی دانسته و او را اشرف مخلوقات و خلیفه خدا می داند که یکی از ویژگی های اساسی وی کمال جویی است. در انسان شناسی عرفانی مولوی، انسان کامل، بالاخص با نظر به ویژگی های کمال جویی انسان، مرکزیت می یابد. از این رو او ابعاد گوناگون وجودی، معرفتی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی انسان کامل را بررسی می کند. از جهت وجودی، انسان کامل کسی است که به کمال حقیقی نائل شده، فانی در حق، باقی به حق، بی نیاز مطلق از غیر، دارای قدرت تصرف در جهان، صاحب مرتبه وساطت و شناخت، و دارای حق و وظیفه دستگیری و نجات بشر است؛ چرا که به امر حق می تواند در سرنوشت آدمی دخالت کند. از جهت معرفتی قوای شناسائی او به تکامل رسیده، از حکمت و عقل بحثی گذشته و به عقل شهودی و کلی رسیده، به اسرار الهی رسیده است. و نیز در چهارچوب معیارهای شریعت گام در طریقت الهی نهاده تا به حقیقت نهایی رسیده است. از این رو موفق به رهبری و هدایت آشکار و نهان در قالب نبوت، ولایت و امامت در هر زمانی است تا واسطه فیض حق با خلق باشد و آنها را به سعادت حقیقی برساند.
موضوع (اسم عام یاعبارت اسمی عام)
عنصر شناسه ای
انسان شناسی مولوی;انسان شناسی;انسان کامل;انسان شناسی عرفانی;مولوی;حقیقت انسانی;مثنوی;
تقسیم فرعی موضوعی
اسرار الهی;فیض حق;گرایش به مقام انسان کامل;شریعت;حقیقت نفس انسانی;مراتب خلقت;امامت;اختیار انسان;طریقت;خود حیوانی;اسم حق;خلافت الهی;طاعت;ولایت انسان کامل;مقامات سلوک(مقابل مقامات کمال);حکومت اسلامی;حقیقت;بدن;روح نفسانی;عقل نظری((مدرکات عقل نظری)، اصطلاح وا