در فرهنگ اسلامی، تصورات گوناگونی از «زمان» انعکاس یافته است. متکلمان آن را امری موهوم و فیلسوفان آن را مقدار حرکت فلک اطلس می دانند. اما از منظر صوفیان، زمان با جان، که اصل وجود آدمی است، در ارتباط است. جانی که نزد دلبر حاضر است، چیزی جز لاله زار و گلشن نمی تواند باشد و بنابراین، پیری و پژمردگی را در او راهی نیست. از این رو، زمان عرفانی ارتباطی با گذشته و آینده ندارد، زیرا صوفی با خداوند است و در آنجا ماضی و مستقبل نیست. تمام کوشش یک صوفی آن است که خداگونه شود و از قید زمان، آزاد یا به تعبیری دیگر نیست گردد. این امر جز با عشق حاصل نمی شود. سالکی که اسیر عشق نشود، بنده جسم و زمان خواهد ماند. تنها عشق است که آزادی را از این نوع بندگی به ارمغان می آورد. عشق چون شمشیری است که سر جسم و زمان را از جان سالک جدا می کند.
موضوع (اسم عام یاعبارت اسمی عام)
عنصر شناسه ای
قدم عالم;ازلیت حق;زمان در عرفان;زمان از دیدگاه فلاسفه;خداوند و زمان;زمان در قرآن;عشق;عرفان اسلامی;زمان ( ماهیت );نیستی(عدم);عشق و عرفان;قدم زمانی عالم;عارفان (مسلمان);صوفیان (صوفیه);شطحیات;ادبیات عرفانی;عرفان;
تقسیم فرعی موضوعی
خداشناسی;معراج عارفان;آیین زروان;زمان در اساطیر;زمان از دیدگاه افلاطون;زمان از نظر ارسطو;کیهان شناسی ارسطو;آیه 24 جاثیه;آیه 77 نحل;شطحیات بایزید بسطامی;معراج بایزید بسطامی;علم و معرفت;سالک;عالم ( امکانی );دهریه ( کافر );