جنون الهی، نوع خاصی از طريقـت عرفـانی اسـت كـه در شـكلی نامتعـارف و خـارج ازچارچوب آداب و عادات مرسوم، بيانگر حكمت عميق و معرفت والای گروهی از اولياء الهـیاست كه فهم حقيقی شأن معنوی آنها مستلزم داشتن بصيرتی باطنی است. جنون مافوق عقـلدر اين گروه از اهل طريقت كه در متون و ادبيات عرفانی از آنان به «مجانين الحق»، «مغلوبان»،«عقلاءالمجانين» و «شوريدگان» ياد می شود، نشانگر مقصد والای معنوی آنها و موجب احتـرامو توجه بزرگان صوفيه نسبت به آنهاست.ابن عربی در فتوحات اين طايفه را «بها ليل» خوانده و جنون آنها را ناشی از فُجات يا تجلّیناگهانی واردی غيبی بر آنان می داند؛ از نظر وی سلطه عظيم اين تجلّی آنان را چنـان مـدهوشمی سازد كه باعث عروج ابدی عقل آنها به عالم لاهوت می شود اما با اين حال خداونـد بـدونتدبير و آگاهی آنان، سخنانی حكيمانه بر زبان آنها جاری می كند. اندكاك جبل قلب اين طايفـهاز تجلّی آن وارد الهی، شبيه صعق موسی(ع) از تجلّی خدا بر طور و مانند دهشت پيامبر اسلاماز عظمت وحی الهی در لحظات آغازين نزول آن است. تفاوت بين جنون آنها و حال پيـامبراندر آن است كه خدا به خاطر رسالت انبياء، عقل آنها را محفوظ ميدارد اما عقل بهاليـل را نـزد خود محبوس می كند.عطار نيشابوری در مثنوی های عرفانی خود، به ويژه مصيبتنامه، بيشـترين و جـذّابتـرينحكايات را درباره ديوانگان الهی بيان می كند. مولانا در مثنوی اقـوال و احـوال حكيمانـه و درعين حال رازآلود اين شوريدگان را با ظرافت خاصی در قالب حكايات عاميانه بيان می كند. ابنجوزی در صفةالصفوة و ابوالقاسم نيشابوری در عقلاء المجانين حكايات متعـددی از مشـاهيراين طايفه آورده اند كه همه آنها حاكی از زهد و محبت الهی ايـن طايفـه بـوده و غالبـاً صـبغهموعظه و ارشاد دارد.