اگرچه در بسیاری از بخش بندی ها،میان عرفان و حماسه، جدایی ها ریشه ای وجود دارد، همسانی های زیادی نیز در میانشان می توان یافت با چشم اندازی ژرف در رزمنامه ها،به این دستاورد می رسیم که زمینه های عرفانی،در باورها و آیین های باستانیان ریشه دوانده و ردپای عرفان در نوشته های حماسی،آشکارا نمودار است.از این نگاه،همه نوشته ها و داستان های رزمی، از شمار شاهنامه فردوسی، گرشاسب نامه اسدی، بهمن نامه، کوش نامه، شهریارنامه، بانوگشسب نامه، برزونامه و...گنجایش بررسی دارند. دوگانی ها اگرچه در روساخت، پایه های زیرین عرفان و حماسه را استوار ساخته اند، در ژرف ساخت، پیوستگی های اساسی با هم دارند. نیک و بد، سوروسوگ، بوش وکوشش، شایست و ناشایست، تاریکی و روشنی، اهورا واهریمن، فرشته و دیو و...هریک، آمیختاری از دیگری است و با دنبال کردن هر یک از این ها می توان به دیگری رسید.روشن است که بدون کاربردی ساختن این شاه کلید فکری، راهیافت در اندیشه های عرفانی-حماسی ایران، آب در هاون کوبیدن و زیره به کرمان بردن است.