یکی از موضوعات مهم فلسفه دین بحث از زبان دین و کلامی است که با آن می توان از خداوند سخن گفت. طرح این موضوع در کتب کلامی و عرفانی به دورانی بسیار پیش از طرح آن در فلسفه دین نوین باز می گردد. دیونیسیوس مجعول از جمله متقدمانی است که بحث زبان دین را بسیار نظام مند در مجموعه آثار خود مطرح کرده است. دیونیسیوس در سخن گفتن از خداوند و توصیف او کلام سلبی را به کلام ایجابی ترجیح می دهد. به عقیده دیونیسیوس زبان سلبی، زبان معقولات است و انسان زمانی که در سیر و سلوک معنوی و معرفتی خود به مرتبه معقولات برسد خداوند را با زبان سلب ستایش خواهد کرد. می توان گفت کلام سلبی که دیونیسیوس از آن سخن می گوید به مرتبه خاصی از معرفت انسان مربوط می شود. او زبان سلب را نه به ذات خداوند، بلکه به تجلیات معقول خداوند نسبت می دهد. دیونیسیوس تجلیات معقول و غیبی خداوند را با اصطلاحاتی مانند «مافوق وجود» می ستاید. از نظر او، سزاوار نیست چیزی که مافوق و فراتر از هستی است با زبان هستی ستایش شود. به همین دلیل کلام سلبی بهترین زبان در توصیف خداوند است.