نظريه نظام جهاني در اصل از حوزه اي خارج از روابط بين الملل (مطالعات اجتماعي/جامعه شناسي) وارد اين حوزه مطالعاتي شده است، و از نظريه هاي مخالف جريان اصلي (mainstream) و منتقد محسوب مي شود. اين نظريه بر خلاف نظريه هاي جريان اصلي که به توصيف، توضيح، و تبيين آنچه «واقعيت موجود» تلقي مي شود بسنده مي کنند و مباني فرانظري علم گرايانه خود را مورد باز انديشي قرار نمي دهند، موضعي انتقادي هم نسبت به «واقعيت» روابط بين الملل و هم رشته روابط بين الملل و مباني شناختي آن دارد. اين مقاله در پي آن است که با نگاهي به برداشت هاي فرانظري و محتوايي نظريه نظام جهاني، توانمندي ها و محدوديت هاي آن را به عنوان يک ديدگاه انتقادي راديکال نشان دهد. بخش اول مقاله شامل بررسي مباني معرفت شناختي و روش شناختي نظريه است؛ بخش دوم به برداشت آن از ماهيت و محتواي روابط بين الملل مي پردازد؛ و بخش سوم نگاه آن را نسبت به امکانات تحول در نظام موجود مورد بررسي قرار مي دهد. مقاله با نتيجه گيري اي که شامل جمع بندي و ارزيابي به پايان مي رسد.
قطعه
عنوان
فصلنامه سياست
شماره جلد
، شماره ۷۱
تاريخ نشر
، بهار ۱۳۸۵
توصيف ظاهري
: ص. ۲۵۳-۲۷۶
اصطلاحهای موضوعی کنترل نشده
اصطلاح موضوعی
نظام جهاني
اصطلاح موضوعی
نظريه روابط بين الملل
اصطلاح موضوعی
راديكاليسم
اصطلاح موضوعی
نظام بين دولتي
نام شخص به منزله سر شناسه - (مسئولیت معنوی درجه اول )