؛ ۵/ ۱۹* ۳۲ سم. ۵۸ ص. ۱۲ و ۱۳ س. از ان پس ۷ ص، به چلیپا نوشته.
يادداشت کلی
متن يادداشت
متن کتاب به نه «مطلب» یا فصل جداگانه تقسیم می شود که هر یک از انها «جلوه» نام دارد.
یادداشتهای کلی مربوط به اطلاعات توصیفی
آغاز، انجام، انجامه
1
آغاز، انجام، انجامه
2
متن يادداشت
سبحانک اللهم یا من تحیرت العقول فی کنه ذاته... .
متن يادداشت
... (ص ۵۱): ...چنان که اشاره به ان شد در میان قوس صعود و نزول و امنیت نفس اخرت و ان الدار الاخره لهی الحیوان.
یادداشتهای مربوط به مشخصات ظاهری اثر
مشخصات ظاهری
نوع خط:
مشخصات ظاهری
تزئینات متن:
مشخصات ظاهری
نوع کاغذ:
مشخصات ظاهری
تزئینات متن:
مشخصات ظاهری
تزئینات جلد:
متن يادداشت
شکسته بسیار زیبا.
متن يادداشت
ایات و احادیث را با شنگرف و لاجورد و اغاز مطالب کلمه «جلوه» را با طلا نوشته اند.
متن يادداشت
متن کاغذ ترمه کهنه که در میان ان تاخوردگی هست و حاشیه کاغذ فرنگی سبز اهار مهره دار.
متن يادداشت
در اغاز کتاب سرلوح کوچکی از طلا و لاجورد و شنگرف و حاشیه طلایی برگ مو، صفحه ها همه جا جدول ده خطی از شنگرف و لاجورد و طلا دارد.
متن يادداشت
تیماج ارغوانی و سیاه بی مقوای داغ کرده.
یادداشتهای مربوط به نمایه ها، چکیده ها و منابع اثر
يادداشت هاي مربوط به نمايه ها، چکيده ها و منابع
ماخذ فهرست، مجلد چهارم، صفحه ۲۸۷۸- ۲۸۷۹.
یادداشتهای مربوط به خلاصه یا چکیده
متن يادداشت
در پایان نسخه، (ص ۵۲ و ۵۳) کاتب، شرحی در وصف کتاب و مناقب مولف ان نوشته است و نام خود را بدین گونه اورده: «و انا العبد عباس قلی بن محمد زکیخان سردار فارس و کرمان». پس از ان ذیلی است از همان مولف بر ان کتاب که در پنج صفحه همان کاتب به همان قلم و کاغذ نوشته و در پایان ان رقم کرده است: «تمام شد کلمات حکیمانه بزرگان به قلم شکسته رقم کمترین چاکر قدیمی خانه زاد عباسقلی بن مرحوم زکیخان نوری سردار فارس و کرمان». درباره کاتب این نسخه، نویسنده یادداشت مدادی پشت کتاب،به اشتباه رفته و نام او عباس قلی میرزا پسر زکی میرزای نوری نبوده بلکه عباس قلی خان پسر مهتر زکی خان نوری بوده است که پدرش عم میرزا اقا خان اعتماد الدوله صدر اعظم معروف ایران و خود پسر عم و برادر زن وی و از صاحب منصبان و رجال معروف دربار ناصرالدین شاه بود. در سال ۱۲۶۵ ق سرتیپ و مامور مشهد شد (مرات البلدان ناصری ۲/ ۲۰) در ۱۲۶۸ ق به طهران بازگشت و در ازای خدمات، سرتیپ اول شد. (همان کتاب ص ۱۰۸) و سپس در شوال ۱۲۷۱ ق به مناسبت جلوس الکساندر دوم امپراتور روسیه، وی را سیف الملک لقب دادند و به منصب امیر پنجگی ارتقاء یافت و خلعت و شمشیر و کمر مرصع به او دادند و به عنوان ایلچی کبیر به سن پترزبورگ فرستادند و در ۲۷ شوال از تهران رهسپار شد ( همان کتاب ۱۷۱ و روزنامه وقایع اتفاقیه، ش ۲۳۱). و در ۱۹ ذیحجه ۱۲۷۱ ق به تبریز رسید و در ۱۲ محرم ۱۲۷۲ ق عازم روسیه شد و در ۱۷ محرم به سر حد رسید ( همان کتاب ص ۱۸۰). و روز ۱۹ ربیع الاول وارد مسکو شد ( همان کتاب ص ۱۸۳). و روز ۲۷ از ان جا به سوی سن پترزبورگ رهسپار شد و روز ۲۹ به حضور امپراتور پذیرفته گشت (همان کتاب ص ۱۹۰). و در اغاز سال ۱۲۷۳ ق به تهران رسید (همان کتاب ص ۱۹۵). و چون ایت ماموریت را خوب انجام داده بود تمثال شاهی به او دادند ( همان کتاب ص ۱۹۶). و سپس در ۱۲۸۶ ق حکمران طوالش بوده است. (همان کتاب جلد ۳ ص ۱۱۶).