برنامه ریزی و طراحی فضایی با رویکرد دیالکتیکی لوفور نمونه ی موردی: کشتارگاه ارومیه
First Statement of Responsibility
حسین شمسی دارغلو
.PUBLICATION, DISTRIBUTION, ETC
Name of Publisher, Distributor, etc.
فنی و مهندسی عمران
Date of Publication, Distribution, etc.
۱۴۰۱
PHYSICAL DESCRIPTION
Specific Material Designation and Extent of Item
۴۰۸ص
Accompanying Material
سی دی
DISSERTATION (THESIS) NOTE
Dissertation or thesis details and type of degree
کارشناسی ارشد
Discipline of degree
مهندسی عمران طراحی شهری
Date of degree
۱۴۰۱/۰۶/۲۷
SUMMARY OR ABSTRACT
Text of Note
فضا ابزاری است که از شیوه ها ی تولید و سیاست های محلی و جهانی تاثیر پذیرفته و تاثیرگذار برآن نیز است. کشتارگاه نیز به عنوان فضای اجتماعی از شیوه ی تولید رایج شبه سرمایه داری یا سرمایه داری دولتی، مصون نمانده و ساکنان آن منطقه که سالیان متمادی در بستر فضایی کشتارگاه سکونت دارند، حال به دلیل "بهای کم اراضی، زیست اقلیت های مذهبی(بویژه سنی مذهب) و مهاجران روستایی و شهری که همچون فرومایگان از آنها یاد می شود و شناسایی این مکان در طرحواره های انتزاعی، تحت عنوان سکونتگاه غیر رسمی که عاری از هرگونه خدمات شهری و مجوزات لازم جهت ساخت، توسعه می باشند"، بستری برای تأمین سرانه های در مقیاس بزرگ و شهری که ناسازگار با مکانهای سکونتی بوده (مانند: گورستان، کشتارگاه صنعتی، مکانیکی ها، ضایعات فروشان و ...) شده است و بنابراین می توان اظهار کرد چنین شیوه ی تولیدی، سیاست محلی و سیاست های طرحواره های ذهنی (طرح جامع ارومیه)، حق به شهر و فضای ساکنان آن محله را نادیده گرفته است. با این حال به نظر می رسد پارادایم دیالکتیک لوفوری اولاً: با توجه به بینش آن نسبت به فضا، که نگرشی تریالکتیکی به فضا دارد، فضاهای متضاد را به صورت سه گانه( بازنمایی فضایی/ انتزاعی، پرکسیس فضایی/ ادراکی، فضای بازنمایی/تجربه ی زیسته) در ارتباط با هم می بیند و هیچ یک را بر دیگری اولویت نداده و برای زندگی روزمره ی ساکنان آن قسمت، (در این پژوهش محله ی کشتارگاه)، با التفات به فضای سه گانه مسائل و مشکلات این فضا ها را شناسایی و در راستای حل این معضلات بر می آید؛ درثانی: این پارادایم بدلیل نقش کلیدی فضا در مناسبات اجتماعی و شیوه ی تولید، فضا را تحت عنوان اقتصاد سیاسی فضا تصور کرده و نقش مؤثر سیاست و اقتصاد حاکم در محله ی کشتارگاه، "که در استثمار سرانه های شهری بزرگ مقیاس و مزاحم و ناسازگار( قبرستان، کشتارگاه صنعتی، مکانیکی ها و ضایعات فروشان، محل اتصال، نقش ترافیکی ) قرار دارد" را به صورت انضمامی ملاحظه می نماید. از این رو با پیشنهاد انتقال کاربری های ناسازگار، و آفرینشِ فضاهای تولیدیِ سازگار و فضایی جهت تعاملات اجتماعی بیشتر ساکنان و ایجاد فعالیت های مورد نیاز آن مکان، حق شهر و فضا را مجدداً به ساکنان آن داده و از سلطه جویی های غریبه های فرصت طلب جلوگیری می کند. این پژوهش دارای روش توصیفی-تحلیلی و اسنادی و میدانی و از لحاظ هدف، بنیادی میباشد. از طریق روش های متفاوت مطالعه ای، تهیه عکس و فیلم نسبت به تحلیل فضاهای سه گانه اقدام نموده و از نرم افزارهای EXCEL و GIS به تحلیل آمارهای موجود و ارائه ی نقشه های نهایی استفاده میگردد. در پایان نیز توسط اسناد هدایت شهری بویژه (چارچوب طراحی و دستور کار طراحی شهری و طرح جامع فضایی) پیشنهادات ارائه می شود.
Text of Note
The concept of space is influenced by different philosophical paradigms that have been used in the sciences of urban planning and design as formal logic. Based on this approach, urban space is based on "positivist" and "critical rationalism" paradigms, which are independent of the daily life of the users and residents of the space. According to Lefebvre, space in itself is a null concept in the Cartesian concept, and space cannot be abstracted as a dualistic paradigm of subjective and objective space. Space is a social reality that is dynamically perceived by residents. . Lofuri's space, by distancing itself from the abstract space of mathematicians and philosophers, enters the social sphere and is placed in the process of production and consumption; At the same time, three virtues (material production, knowledge production, and meaning production) are the main elements of the social space, and this space is produced and reproduced during the communication, interaction, and trialectic process.The mental schemas "in the urban development plans, especially the master plan of Urmia", which are full of the hegemony of knowledge and power over the material space, daily life and the living space of the slaughterhouse residents, are devoid of temporal character, a place of the slaughterhouse neighborhood and are continuous. They are trying to dominate this space; Therefore, it can be said: distancing these schemes from the main identity of the objects and subjects located in that place has the opposite result and is the reason for the non-realization of those plans. This research has a descriptive-analytical, documentary and field method, and in terms of its purpose, it is fundamental. And at the end, the plan is presented through urban guidance documents, especially (design framework and urban design agenda and spatial master plan).The generic and general attitude of these plans to the city of Urmia in the form of a homogenous type, which ignores the identity and main character of the concrete and lived space of the residents of the slaughterhouse, has led to the formation of identical spaces in the city of Urmia and the slaughterhouse. As a result, the residents look at their place of residence. Therefore, based on Lefebvre's dialectical theory, which relates all three spaces to each other, it is possible to identify the important and important issues that are specific to the slaughterhouse, and in order to solve the problems of that neighborhood, which are specific to that place and time. Pay attention.
OTHER VARIANT TITLES
Variant Title
Spatial planning and design with a dialectical approach (Lefour) A case example of Urmia slaughterhouse area