حکمت اشراقی، همانند فلسفۀ قدیم به جست¬وجوی نظام احسن کائنات می¬پردازد و در این تکاپو، انسان و جامعه را به سوی سازگاری و مطابقت با آن نظام احسن فرا می¬خواند. آیین اشراقی، فضیلت و کمال انسان و جامعه را در موافقت و مرافقت با نظام هستی می¬داند. نور از بنیادی¬ترین آموزه¬های حکمت اشراق ا¬ست که پیوند میان انسان، جامعه و نظام هستی و به طور کلی پیوند بین زمین و آسمان را برقرار می¬سازد؛ به همین نسبت هنگامی که از ظلمت سخن گفته می¬شود، ناظر به این معنا¬ست که انسان و جامعه نمی¬توانند در تاریکی به نظام هستی بپیوندند. در این پژوهش برآن هستیم که به بررسی نسبت نور و ظلمت در دیدگاه سهروردی و ملاصدرا بپردازیم. در نظر سهروردی، که بنیان¬گذار حکمت اشراق است و مکتب فلسفی خود را بر اساس نور استوار ساخته است، نور چیزی جز ظهور نیست و ظهور نیز چیزی جز واقعیت نور نیست. مفهوم نور یک مفهوم بدیهی عقلی است. نور ظاهر بالذات و مظهر للغیر است. به نظر وی حیات نیز ظهور و نورانیت است؛ حّی، موجود دراّک فعّال است و از این رو ذاتاً مدرک خویش و فیاضّ و فعّال است. هر چیزی در جهان یا نور است یا ظلمت. ظلمت عدم نور است. از این رو او میان نور و ظلمت به تقابل تناقض قائل است. ملاصدرا بنیان¬گذار حکمت متعالیه است و نظام فکری¬اش بر اصالت وجود و تمایز آن از ماهیت استوار است. بنا بر دیدگاه او بدیهی¬ترین مسئلۀ جهان، مسئلۀ وجود یا هستی است که ما با علم حضوری آن¬ را درک کرده، و نیاز به اثباتش نداریم. اما ماهیت آن است که سبب تکثر شده و به هر وجود، قالبی ویژه می¬بخشد. بنابراین ملاصدرا به ارتباط نور در فلسفۀ سهروردی و وجود در نظام فکری خودش توجه می¬کند و می¬گوید نور همان وجود است و ظلمت را نیز معادل عدم می¬گیرد.
Text of Note
Like ancient philosophy, Ishragh wisdom seeks for the best system of the universe and in this process. It calls on man and society to adapt and conform to that system. It considers the virtue and perfection of man and society to be in harmony with the system of existence. Light is one of the most fundamental doctrines of Ishragh that establishes the bond between man, society, and the system of existence, and in general, the connection between earth and heaven. Similarly, when speaking of darkness, it means that man and society cannot join the system of existence in the dark. In this thesis, we intend to examine light and darkness in Suhrawardi and Mulla Sadra's perspective. For Suhrawardi, the founder of Ishragh, who based his philosophical teachings on light, light is nothing but the appearance, and the appearance is nothing but the reality of light; the concept of light is an obviously rational concept. Light is the manifestation of itself and apprience of others. In his view, life is also a manifestation of light. Existentialist life is active and, therefore, inherently self-evident and active. Everything in the world is either light or darkness, and darkness is the absence of light. Hence, he believes in the contradiction between light and darkness. Mulla Sadra, the founder of transcendent wisdom, whose system of thought rests on the principle of existence and its differentiation from nature. In his view, the most obvious problem of the universe is the question of existence or being that we understand by intutive science and do not need to prove it. But nature creates the plurality and gives a special form for every being. All the phenomena of the world are in one principle that exists and is one. Therefore, Mulla Sadra considers the relation of light in Sohravardi with being in his own philosophy, and says that light is the same being and considers darkness to be equal to nothing
OTHER VARIANT TITLES
Variant Title
The relation of light and darkness in suhrawardi philosophy and mullasadras