NOTES PERTAINING TO PUBLICATION, DISTRIBUTION, ETC.
Text of Note
چاپی
DISSERTATION (THESIS) NOTE
Dissertation or thesis details and type of degree
کارشناسی ارشد
Discipline of degree
در رشته فلسفه گرایش تطبیقی
Date of degree
۱۳۹۲/۰۶/۲۵
Body granting the degree
تبریز
SUMMARY OR ABSTRACT
Text of Note
افضلالدین مرقی کاشانی، معروف به بابا افضل از فیلسوفان برجسته ولی گمنام قرن ششم و اوائل قرن هفتم هجری است .یکی از دلایل این گمنامی را باید در زبانی دید که او در نوشتن آثارش بهکار بسته است .مخاطبان او نیز دانشجویان فلسفه در معنای متداول آن نبودهاند .او همچون سقراط به آنان درس حکمت میداد، و در این راه از فلسفه بهرهی بسیار برد .ازاینرو فلسفه را به زبان و قالبی نو درآورد و چنانکه برای مقصود خود لازم داشت، به احیاء فلسفه همت گماشت .عمدهی رسالات فلسفی او که به فارسی نغز و شیوایی نگارش یافته، به موضوع نفس اختصاص یافته است .نفس با کاوش در صخود، و شناخت بیشتر عالم، و سپس بازگشت به خود، که بالاترین مرتبهی شناخت است، مرتبت وجودی مییابد .نفس دانندهی او آنقدر دانا میشود که خود، دانش شود و عقل .انسان مدنظر بابا، با مجاهده و پرورش عقلانی تمام قابلیتهایش را فعلیت میبخشد تا تمام دانستهها در او به دانش پیوندد و یقین برای او حاصل شود .زمانهی این حکیم، بیشباهت به دوران پر از شکاکیت دکارت، فیلسوف بزرگ قرن هفدهم میلادی نیست .یکی تاریخ چالشهای فکری مدارس نظامیه را پشتسر گذارده و دیگری جنجالهای اصلاح دین و انقلاب نوزایی را .شکاکیت فراگیر سدههای پیش از دکارت، تحولات اجتماعی و فرهنگی در اروپا و پیشرفتهای علمی چشمگیر در سدههای شانزده و هفده، دکارت را بر آن داشت تا با پیریزی مبنایی مابعدالطبیعی و فلسفی برای علوم جدید بستری فراهم آورد، بهگونهای که در سایهی این مابعدالطبیعهی نوین، نگاه به انسان و عالم را تغییر دهد .او از اینرو گریزان از حجیتهای زمانه، به صخود بازمیگردد و در درون خویش به تأمل میپردازد، تا اینکه خود را ذهن یا عقل محض مییابد .او با این رویکرد، از نفس در معنای ارسطوییـمدرسی به فهمی جدید از آدمی به مثابهی ذهن محض تحول مییابد .بنا به آنچه گفتیم، کوشیدهایم در این رساله با نگاهی به بسترهای فکری هردو فیلسوف، تقارب آرای آندو را در موضوع نفس و رویکرد تحولیشان را به انسان نشان دهیم .دو فیلسوفی که، گرچه با کمی تفاوت در مقاصدشان، هردو خوانندگان خویش را به عقل و خردورزی فرامیخوانند
Text of Note
knowledge is the common denominator among two philosophers but each of which use it differently in his own project -Scholastic tradition. Redefining some key concepts such as certainty, human being, Being and rationality, is a concern to which both philosophers have dealt with in his philosophy. One can cautiously say that the Socratic call to self-knowledge that voiced in the Delphic maxim 'know thyself'. Descartes as the father of modern era lived and thought in period which is similar to Baba Adal's times in several aspects the most important of which is the pessimistic and skeptical view on philosophy and philosophers. Descartes as a philosopher tries to overcome this intricate situation by building new system of thought through turning to his own self. Like Baba Afdal, he avoids from appealing to any authority such as Aristotelian-Din Kashani, the heart of the issue in philosophy is self-knowledge) with it. For Afdal al-known criticisms. Baba thought that this situation is caused by addressing the Metaphysica Specialis as the proper object of philosophical investigations. When reading his writings, we realized that the author implicitly tries to exclude the knowledge of God from the realm of philosophy and replace knowledge of self (self-din Kashani (Baba Adal) is a great but unknown Persian philosopher. He lived and thought in times in which philosophy was in a precarious state due to Gazallis' well-Afdal al