مراتب ادراک و آگاهی در اسفار ملاصدرا و پدیدارشناسی روح هگل
First Statement of Responsibility
/بهروز زواریان
.PUBLICATION, DISTRIBUTION, ETC
Name of Publisher, Distributor, etc.
: دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی
PHYSICAL DESCRIPTION
Specific Material Designation and Extent of Item
۱۳۹ص
NOTES PERTAINING TO PUBLICATION, DISTRIBUTION, ETC.
Text of Note
چاپی
DISSERTATION (THESIS) NOTE
Dissertation or thesis details and type of degree
کارشناسی ارشد
Discipline of degree
در رشتهی فلسفه گرایش تطبیقی
Date of degree
۱۳۹۲/۰۶/۲۵
Body granting the degree
تبریز
SUMMARY OR ABSTRACT
Text of Note
ملاصدرا و هگل دو تن از بزرگترین فیلسوفانی هستند که به مسألهصی پیچیدهصی ادراک و آگاهی توجه خاصی داشتهصاند .ملاصدرا به عنوان نمایندهصی فلسفه اسلامی نظریات خاصی را در باب چگونگی شکلصگیری ادراک و معرفت ارائه کرده است که نقطهصی عطفی در مبحث معرفتصشناسی به شمار می-رود .از زمان خواجه نصیرالدین طوسی به بعد، ادراک به وجود و حقیقت ماهیت معلوم نزد عالم تعریف شد و تا زمان ملاصدرا ادامه پبدا کرد وی با طرح نظریهصی وجود ذهنی نه تنها تعریف جدیدی از ادراک به دست داد، بلکه پل ارتباطی میان ذهن و عین را فراهم نمود و با تقسیم علم به حصولی و حضوری تمام علوم حصولی را به حضور بازگردانید به عبارتی تمامی علوم و مراتب آگاهی اعم از حسی و خیالی و عقلی منوط به حضور گشت .از همین روی است که به نظر او، ادراک نوعی تحول و تکامل نفس است که در آن، نفس با هر اندیشهصی تازهصای که میصیابد در جریان حرکت جوهری وجود تازهصای پیدا میصکند از این رهگذر و با طرح اتحاد فکر و هستی یا همان علم و عالم و معلوم، این سه مورد مجزا از هم انگاشته نشده و با افاضهصای که از سوی عقل فعال صورت میصگیرد، نفس از درون خود صور را میصآفریند و معرفت حاصل میصشود .از طرف دیگر، هگل فیلسوفی است که تمام تلاش خود را در جهت مطالعهصی روح، در حال صیرورت و روند پدیدارشدن آن در تاریخ به کار میصبندد .وی در پی این است که از منطق دو ارزشی ارسطو گذر کرده و راهی را پیدا کند که در آن متناهی و نامتناهی تحت اصولی همچون اصل تناقض و طرد شق ثالث نباشد به همین جهت از این نقطه کار خود را مبنی بر منطق معرفت شناختی آغاز کرده و جریان آگاهی را از یقین حسی آغاز میصکند در ادامه و با گذار از حس، به فاهمه رسیده و سپس آگاهی از اندیشه به چیزصها منتقل میصشود و فقط در مرحلهصی عقل است که آگاهی پی میصبرد گسترصهصی واقعیت شده و عین امتدادی از ذهن است .این پژوهش در پی این است که نشان دهد هم ملاصدرا و هم هگل علاوه بر طرح مسألهصی معرفت در پی نشان دادن رابطه-ی)نامتناهی و متناهی (بر طبق مبانی و بستر فکری خود هستند از همین روی است که در پایان، علاوه بر شکلصگیری معرفت متوجه میصشویم که یک اندیشه به تعالی و دیگری به انسانی ختم می-شود که در پی این است مهر حاکمیت خود را از عمق دریا تا قعر فضا بر همه چیز بکوبد
Text of Note
valued logic and find a way which in it finite and infinite not be governed by the principles as contradiction and rejection of third alternative. Because of this, he begins his investigation from this point on the basis of epistemological logic; and begins process of consciousness from sensational certainty.Onwards passingsense reaches to comprehension; afterwards consciousness is transmitted to the thing from thought. It is in the stage of intellect only that consciousness understands that it became as the field of reality, and appearance is an extension of mind. In this study it is shown both Mulla Sadra and Hegel in addition to propounding the question of cognition, want to demonstrate the relationship between God and man (= infinite and finite) 0n the basis of their intellectual foundation and doctrine. Because of this, as a result, in addition to formation of cognition, we understand that one of them ends in excellence and the other in a man who is seeking to stamp his authority on everything; from the depths of the sea to the peak of the sky -Mulla sadra and Hegel are two of the greatest philosopher who have paid special attention to the complex question of perception and cognition. As representative of Islamic philosophy, Mulla sadra has offered the specific ideas about the quality of formation of conception and cognition which are considered as a turning point in the discussion of the epistemology. Since Khajeh Nasiruddin onwards, conception was defined as existence and reality of apparent essence in the near of the knower; this idea remained until that time which Mulla Sadra offered his idea. Offering the idea mental being he not only proposed a new definition to perception, but also prepared a connection between mind and appearance. By dividing the knowledge to obtainable and attainable, he made return the obtainable knowledge to attainable one; in other words, all of the sciences and ranks of the concept either sensational or imaginative or intellectual has been based on obtainability. For this, he believed that perception is a kind of evolution and perfection of ego who finds a new being in the every stage of the process of essential movement. Offering unity of thought and being, or knowledge and knower and known in other words, these three are seen not separated ones; by inspiration that active intellect gives it, ego forms all the form. On the other hand, Hegel is the philosopher who makes the biggest attempt to investigation into spirit in the process of becoming and appearance of spirit in the history. He wants to pass on Aristotles two