بررسی دو نظریه اقتصاد و توسعه ناهمگون در تبیین علت وقوع انقلاب ایران
First Statement of Responsibility
/غلامرضا جعفری
.PUBLICATION, DISTRIBUTION, ETC
Name of Publisher, Distributor, etc.
: دانشکده علوم انسانی و اجتماعی
PHYSICAL DESCRIPTION
Specific Material Designation and Extent of Item
۱۹۰ص
NOTES PERTAINING TO PUBLICATION, DISTRIBUTION, ETC.
Text of Note
چاپی
DISSERTATION (THESIS) NOTE
Dissertation or thesis details and type of degree
کارشناسی ارشد
Discipline of degree
در رشته تاریخ ایران اسلامی
Date of degree
۱۳۹۱/۱۱/۲۵
Body granting the degree
دانشگاه تبریز
SUMMARY OR ABSTRACT
Text of Note
با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ ایران، محققان و اندیشمندان علوم اجتماعی به مطالعه در مورد دلایل وقوع این انقلاب پرداخته و درصدد برآمدند تا چارچوبصهای نظری در این زمینه ارائه دهند .هر یک از این چارچوبهای نظری، ضمن پذیرش وجود عوامل مختلف در وقوع انقلاب ایران بر یک عامل به عنوان عامل اصلی اشاره میکنند .بر اساس نظری اقتصاد، یکی از عوامل سرمایهصداری وابسته و ضعف اردوگاه امپریالیستی، موقعیت شبه پیرامونی ایران در اقتصاد جهانی و نفوذ مرکز، و نفعصطلبی شخصی افراد) گزینش عقلانی (علت وقوع انقلاب ایران میصباشد .گروهصهای چپ ایرانی از جمله مطرحصترین معتقدین به وقوع انقلاب ایران به دلایل اقتصادی هستند .در کنار اینصها نظریهصهای استراتژی ناهمگون توسع اقتصادی، استبداد نفتی و دولت رانتیر یا تحصیلصدار نیز از جمله نظریهصهای اقتصادی منحصر به انقلاب ۵۷ ایران میصباشند .جی گابریل، گرامی، امیراحمدی و پسران از جمله نویسندگان معتقد به عاملیت اقتصاد در وقوع انقلاب ایران هستند .بر طبق نظری توسع ناهمگون، انقلاب ایران به این علت رخ داد که شاه ایران در حوزهصهای اجتماعی- اقتصادی به نوسازیصهایی پرداخت و در نتیجه طبقات کارگر و متوسط جدید را گسترش داد اما از نوسازی در حوز سیاسی ناتوان ماند، در نتیجه شکاف عمیق میان نظام اقتصادی- اجتماعی توسعه یافته و نظام سیاسی توسعه نیافته چنان وسیع شد که منجر به سقوط رژیم گردید .بایندر، آبراهامیان، میلانی و زیبا کلام از جمله نویسندگان معتقد به این نظریه در وقوع انقلاب ایران هستند .بررسی دو نظریه اقتصاد و توسعه ناهمگون در تبیین علت وقوع انقلاب ایران مسألهصای است که در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از منابع و تحقیقاتص در دسترس، مورد تحقیق قرار گرفته است و ایرادات و کاستیصهای هر یک از این نظریات مشخص شده است
Text of Note
Abstract Since the revolution of Iran in 1979, the researchers and scholars of the social sciences studied the causes of this revolution to provide theoretical frameworks about that. Beside the acceptance of existence of various factors in the occurrence of Iranian revolution, each of these theoretical frameworks emphasizes to one factor as the main one. According to economic theory, one of the factors of relevant capitalist, the weakness of the imperialist block, the Semi-peripheral status of Iran in the global economy and the influence of center, and individual exploitation are the causes of Iranian revolution. It proposed that the Leftist groups of Iranian believe in the economic factors as the causes of Iranian revolution. Besides this statement, the strategies of inharmonious economic development, (the despotism or the tyranny of oil), and Rantier State also included as the causes of revolution in Iran. Such authors as J. Gabriel, Gerami, Amir Ahmadi and his sons believe in Economic factor in the occurrence of Iranian revolution. According to theory of heterogeneous development, the reasons of Iranian revolution are the renovation of Iran's king in socio-economic realm which caused the extension of new proletariat and middle-class and also his disability of renovation in politic one. Consequently, these renovations extended the profound gap between the developed socio-economic system and the undeveloped political system which led to collapse of regime. Some authors such as Binder, Abrahamian, Milani and Ziba kalam are the adherent of this theory. This study aims to unpack the theories of economic and inharmonious development in the occurrence of Iranian revolution. To do so, by considering of descriptive and interpretive approaches and also using of available resources these theories will be studied and their shortcoming specified