NOTES PERTAINING TO PUBLICATION, DISTRIBUTION, ETC.
Text of Note
چاپی
INTERNAL BIBLIOGRAPHIES/INDEXES NOTE
Text of Note
بصورت زیرنویس
DISSERTATION (THESIS) NOTE
Dissertation or thesis details and type of degree
کارشناسی ارشد
Discipline of degree
فلسفه
Date of degree
۱۳۹۱/۰۶/۲۵
Body granting the degree
تبریز
SUMMARY OR ABSTRACT
Text of Note
گئورگ ویلهلم فردریش هگل۱۷۷۱) - (۱۸۳۱فیلسوف آلمانی از جمله متفکرانی است که نظریاتش درباب هنر از دقت و موشکافی خاصی برخوردار است .او عقایدش را در زمینه هنر به تدریج و مرحله به مرحله و متناسب با سیستم دیالکتیکیاش میپروراند و پیش میبرد .در فلسفه هگل، هنر در حوزهی روح مطلق مطرح میشود و مثلث صهنر، دین، فلسفه را تشکیل میدهد .به نظر هگل با توجه به اینکه هر اثر هنری دو بخش دارد) ماده یا صورت، و روح یا معنا/محتوی (در سیر تاریخی زمانی ماده بر روح غالب میشود، زمانی این دو متعادل و هماهنگ میشوند و زمانی روح بر ماده غالب میشود .مرحلهای که ماده بر روح غلبه دارد مرحله هنر سمبولیک است .این مرحله، مرحله اول است و معمولا مربوط به دوران کهن است و بیشتر با هنر معماری شناخته میشود .مرحلهای که ماده و روح به توازن و تعادل میرسند مرحله هنر کلاسیک است که بیشتر با دوران یونان باستان و با هنر مجسمهسازی شناخته میشود و مرحله سوم مرحله هنر رمانتیک است که روح بر ماده غلبه دارد و به دوران مدرن و نو مربوط میشود و هنرهای ممتاز این دوران نقاشی، موسیقی و شعر است .روح اگرچه در هنر رمانتیک ماده را کنار میگذارد، ولی برای دستیابی به حقیقت موفق نمیشود، بلکه اصالت هنریاش را از دست میدهد و ناچار حوزه دیگری برای روح گشوده میشود .این حوزه حوزه دین است که خودش نقش واسطه را برای به کمال رساندن روح بازی میکند، چون کمال روح در فلسفه است .پس دین حد واسط هنر و فلسفه است و به هر کدام شباهتهایی دارد .هگل هرچند مقام والایی برای هنر در نظر میگیرد، دین و بعد از آن فلسفه را در جایگاه بسیار والاتری از هنر قرار میدهد .او به تعبیر بعضیها از صمرگ هنر یعنی پایان آن، حرف میزند، درحالیکه پایان هنر از نظر هگل به معنای پایان رسالت هنر در شناخت مطلق است و نه مرگ و محو شدن آن از ساحت هستی
Text of Note
related theories enjoy subtlety and precision. He developed his viewpoints regarding art gradually according to his own dialectics. In Hegels philosophy, art is introduced within the area of the absolute spirit. Herewith, the triad of art, religion, philosophy is formed. According to Hegel, any artistic work comprises two parts (i.e. matter or form vs. spirit or matter/content). Sometimes in the history, the matter dominates the spirit; sometimes they are both coordinated and balanced; and sometimes the spirit dominates the matter. The phase of symbolic art is the phase in which the matter dominates the spirit. It, usually known by architecture, is the primary phase and goes back to ancient eras. The phase of classic art is the phase in which the matter and the spirit come to balance and harmony. It is mostly known by sculpture and goes back to the early ancient Greece era. The third phase is that of romantic art in which the spirit dominates the matter. The latter is related to modern ages and the most prominent arts therein are painting, music, and poetry. Although the spirit leaves the matter in romantic art, it fails to reach the truth. Therefore, it loses its artistic originality and another area, i.e. religion, becomes available for the spirit. Religion plays the role of a mediator who helps the spirit to reach perfection. Perfection of the spirit lies in philosophy. Religion is considered as a mediocrity between art and philosophy and has some similarities to any of them. Although Hegel considers a high position for art, he deems religion and philosophy as being respectively in higher positions. He talks of death of art, i.e. the end of art. By end of art, he means the end of its role in gaining the knowledge of the absolute; not its being extinguished -1831), the German philosopher, is one of the thinkers whose art-Georg Wilhelm Friedrich Hegel (1771