بررسی ویژگی های الکتروآنسفالوگرافی کمی (QEEG) مبتلایان به اختلال اضطراب اجتماعی فراگیر (GSAD) و اثر بخشی EEG بیوفیدبک بر علائم بالینی و همبسته های الکتروآنسفالوگرافیک افراد مبتلا به GSAD
First Statement of Responsibility
/الناز پوراحمدی
.PUBLICATION, DISTRIBUTION, ETC
Name of Publisher, Distributor, etc.
: علوم تربیتی و روانشناسی
Date of Publication, Distribution, etc.
، ۱۳۹۵
Name of Manufacturer
، افشاری
NOTES PERTAINING TO PUBLICATION, DISTRIBUTION, ETC.
Text of Note
چاپی
DISSERTATION (THESIS) NOTE
Dissertation or thesis details and type of degree
دکتری
Discipline of degree
روانشناسی
Date of degree
۱۳۹۵/۰۱/۲۱
Body granting the degree
دانشگاه تبریز
SUMMARY OR ABSTRACT
Text of Note
اختلال اضطراب اجتماعی (SAD)از جمله شایعترین نوع اختلال های اضطرابی است .این اغلب در سال های نخست دوران جوانی آغاز می شود، به طور چشمگیری در شکل گیری طبیعی مهارت های سازگاری تأثیر می گذارد و کاهش در ساز و کارهای مقابله ای را در پی دارد .با وجود حجم بسیار تحقیق های انجام شده در این حوزه، ماهیت اختلال اضطراب اجتماعی به خوبی درک نشده است .یکی از دلایل این امر، عدم شناخت کافی از ماهیت و سبب شناسی این اختلال است .اخیرا یافتن پایه های زیستی برای بیماری های روانی توجهات وسیعی را به خود اختصاص داده است .در همین راستا مطالعات متعدد نوروبیولوژیکی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی انجام شده است اما بر خلاف تعدد مطالعات تصویربرداری در این حوزه، الکتروفیزیولوژی اختلال اضطراب اجتماعی بالاخص در زمینه الکتروآنسفالوگرافی کمی (QEEG) کمتر مطالعه شده است .پژوهش حاضر در همین راستا و با هدف بررسی ویژگی های الکتروآنسفالوگرافی کمی (QEEG) مبتلایان به اختلال اضطراب اجتماعی فراگیر (GSAD) و اثر بخشی EEG بیوفیدبک بر علائم بالینی و همبسته های الکتروآنسفالوگرافیک افراد مبتلا به GSAD انجام شد .روش پژوهش حاضر در ابتدا توصیفی-تحلیلی از نوع علی مقایسه ای و در مرحله دوم پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بوده و جامعه آماری آن را کلیه زنان۲۰ - ۲۵ساله مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی و افراد سالم تشکیل می دهند .روش نمونه گیری در دسترس و مبتنی بر هدف بوده و بر این اساس و منطبق با ملاک های شمول و استثنا، ۳۰ نفر زن مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی به عنوان گروه بالینی و ۳۰ نفر آزمودنی بهنجار با همان محدوده سنی و ویژگی های جمعیت شناختی ، به عنوان گروه کنترل، انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند .ثبت الکتروانسفالوگرافی برای تمام آزمودنی های پژوهش انجام شد و امواج عاری از آرتیفکت بوسیله تبدیل سریع فوربه تحلیل گردید و در نهایت توان مطلق QEEG برای ۱۹ کانال و ۵ باند فرکانسی دلتا۱/۰)- (HZ۴، تتا۴) - (HZ ۸آلفا۸)- (HZ ۱۲، بتا) بتا۱۲)- ۱ (HZ ۱۵، بتا۱۵)- ۲ (HZ ۱۸، بتا۱۸)) - ۳ (HZ ۲۵و بتای بلند۲۵) - (HZ ۳۰استخراج و مورد بررسی قرار گرفت .در بخش دوم ، ۳۰ نفر زن بیمار بخش اول پژوهش، به تصادف به سه گروه آموزش واقعی EEG بیوفیدبک،آموزش ساختگی EEGبیوفیدبک) یا پلاسیبو (و گروه کنترل تقسیم شدند.در ابتدا متغیرهای وابسته که شامل علائم الکتروانسفالوگرافیک و شدت اضطراب است، به ترتیب توسط الکتروآنسفالوگرافی کمی و سیاهه اضطراب اجتماعی کانور اندازه گیری شد .سپس هر یک از آزمودنی های گروه EEGبیوفیدبک واقعی بر مبنای نابهنجاری دیده شده در الکتروانسفالوگرافی کمی خود، در معرض متغیر مستقل که درمان EEG بیوفیدبک است، قرار گرفتند .آزمودنی های گروه EEG بیوفیدبک واقعی حداقل ۲۰ جلسه درمانی ۳۰ دقیقه ای را سه بار در هفته و به مدت ۷ تا ۱۰ هفته دریافت کردند . گروه ساختگی نیز ۲۰ جلسه ۳۰ دقیقه ای را دریافت کردند اما تمرینات و باز ی ها از پیش ضبط شده بودند و لذا بر اساس فعالیت مغزی اشان نبود .گروه کنترل هیچگونه مداخله ای را دریافت نکردند .در نهایت داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس چند متغیره ( (MANOVA ، تحلیل کواریانس و آزمون بونفرونی تحلیل شدند .نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که بین دو گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی و بهنجار به لحاظ ویژگی های الکتروانسفالوگرافی کمی در مناطق مختلف مغز از نظر آماری تفاوت معنادار وجود دارد .همچنین نتایج تحلیل کواریانس و آزمون بونفرونی نشان داد که بین میانگین گروه EEG بیوفیدبک واقعی با گروه ساختگی (P<۰/۰۰۱) و همچنین گروه EEG بیوفیدبک واقعی با گروه کنترل (P<۰/۰۰۱) در پس آزمون تفاوت معنی دار وجود دارد ، اما بین میانگین گروه کنترل و ساختگی تفاوت معنی داری وجود نداشت .(P=۰/۰۸) نتایج حاصل از درصد بهبودی نیز نشان می دهد که تنها در نمرات میانگین دامنه امواج هدف نفرات اول (۲/۵۶ درصد (و چهارم (۶/۵۷ درصد (و ششم (۳/۵۵ درصد (درصد بهبودی بالای ۵۰ و در بقیه موارد درصد بهبودی زیر ۵۰ است .نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان می دهد که بین گروه مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی فراگیر و عادی در فعالیت امواج مغزی مناطق مختلف مغز تفاوت معنی داری وجود دارد .گرچه بیماران SAD علائم بالینی یکسانی دارند اما ویژگی های QEEG آنها لزوما یکسان نبوده و لذا مناسب است که در درمان EEG بیوفیدبک، بر مبنای پروتکل خاص هر فرد عمل شود .نتایج حاصل از تاثیر EEG بیوفیدبک مبتنی بر QEEG نیز نشان داد که مداخله EEG بیوفیدبک می تواند شدت علائم را بهبود بخشد و این یافته که بین گروه کنترل و گروه EEG بیوفیدبک ساختگی تفاوت معنی داری وجود ندارد، تایید کننده این مطلب است که کاهش شدت اضطراب اجتماعی، حاصل اثر واقعی مداخله EEG بیوفیدبک است و به دلیل اثرات تلقین و پلاسیبو نیست .همچنین نتایج حاصل از درصد بهبودی نشان می دهد که EEG بیوفیدبک در تنظیم امواج مغزی می تواند موثر باشد.از آنجایی که توان در فعالیت الکتریکی مغز، نشاندهنده ظرفیت یا عملکرد پردازش اطلاعات کرتکسی است، بر این اساس می توان نتایج بدست آمده در پژوهش حاضر را تبیین کرد .نتایج این پژوهش و پژوهش های مشابه می توانند در حوزه های تشخیصی، درمانی و پژوهشی درباره اختلال اضطراب اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد
Text of Note
Social anxiety disorder (SAD) is among the most common anxiety disorders. This kind of disorder usually results in a long-term inability and people with SAD will suffer from considerable damages regarding ordinary activities, social relationships and working environments .In last two decades, vast clinical researchs are conducted to investigate mechanisms underneath SAD specifically in discovering neural mechanisms. Methods used in neurobiological bases of SAD mostly include neuro-imaging . However, electrophysiology of SAD Particularly in the areas QEEG is studied less in comparison to imaging studies. The current study is designed and performed in this regard and aims to Compare the quantitative EEG between patients with social anxiety disorder and normal subjects and evaluate the effect of quantitative electroencephalograph guided EEG Biofeedback to Decrease Clinical Severity Symptoms and electroencephalographical correlates in Social anxiety Disorder. The study design was in first descriptive and causal-comparative and then semi-experimental with pre-test and post-test. 30 women suffering from SAD which was in the range of 20-25 years old were selected as the clinical group by available and purposive sampling. Also, a group of normal subjects was selected in the range mentioned and demographic features according to available and purposive sampling and they were investigated as the control group. EEG signals from 30 SAD patients and 30 normal counterparts were recorded using EEG device. Then artifactfree waves were selected and were quantified by fast transformation of Fourier and absolute power of 5 frequency bands delta ,theta ,alpha, beta and high beta (25-30 Hz) and 19 electrodes were obtained respectively. In second section, 30 Woman with social anxiety disorder voluntarily organized into groups including real EEG biofeedback, sham EEG biofeedback (placebo) and control. QEEG assessment guided protocol selection for subsequent EEG Biofeedback training. interventional group(N=10) received EEG Biofeedback therapy and Placebo group (N=10) received sham neurofeedback therapy. Both groups were treated for at least twenty sessions of 30 minutes thrice a week within a two-month period. control group did not received any intervention. EEGs and SPIN Anxiety Scale were used to assess total groups before,and after the treatment.Finally, data was analyzed by Multivariate analysis of variance (MANOVA), co-variance (ANCOVA) and bonferroni test. results show that in two group of SAD and normal there is a meaningful difference regarding Quantitative Electroencephalography (QEEG) characteristics in different areas of brain. Also results of the co-variance (ANCOVA) shows significant relationship between the actual EEG Biofeedback training and decreased Clinical Severity Symptoms of anxiety. bonferroni test revealed the only significant discrepancy exists between interventional group and control group (P<0/001)and between interventional and Placebo group (P<0/001). no significant difference exists between control group and placebo group (P=0/08) That indicates a significant relationship between EEG Biofeedback training and anxiety reducetion in the experimental group. also results showed that after finishing the course, only in case1, case 4 and case 6 in real EEG biofeedback group had clinical significantly and more improvement percentage in brain waves. Results of brain waves analysis show a meaningful difference between normal and SAD group. Subjects have the same clinical features but their QEEG features are not necessarily similar and therefore in biofeedback EEG treatment it should be proceed according to ones specific needs and a unique protocol. Also results confirmed the effect of EEG biofeedback on decreasing of anxiety. The effectiveness of real EEG biofeedback was not due to the changes in the placebo. It can be as a complementary treatment in treating social anxiety disorders. also improvement percentage suggested that the real EEG biofeedback was effective in regulating brain waves. In physiologic areas, power content in EEG is evident of neurons which are shot and discharged simultaneously, so the power in electrical activity of brain is a sign of capacity or performance of cortex data processing. Based on this, it is possible to explain the results of current study. Results of this study and similar studies can be used in research, diagnosis and treatment fields of SAD