واژه آزادی از دورترین زمان ها در فکر بشر بوده و در افق آرزوهای او می درخشیده است محققان آن را از حقوق فطری و طبیعی انسان به شمار آورده اند که قوانین موضوعه نیز نمی تواند آن را سلب نماید یکی از انواع آزادیها آزادی عقیده است که از مهمترین مباحث آزادی به شمار می رود و معرکه آرای متفکران و صاحب نظران غربی و شرقی قرار گرفته است دیدگاههای مختلفی در اینباره مطرح گردیده که دو نظریه کاملا متضاد در این بین جلوه بیشتری یافته است یک دیدگاه آزادی عقیده را به طور مطلق پذیرفته و دیدگاه دیگر مطلقا با آن به مخالفت برخاسته است این نوشته ضمن بررسی ادله هر کدام از این دو نظریه در پی اثبات این مطلب است که اسلام با آزادی عقیده موافق است و هیچ گونه اجباری در پذیرش دین قرار نداده و ایمان مورد نظر دین ـ که در صدد ایجاد آن در انسان است و ارزشمند خواهد بود ـ با اجبار سازگار نیست احکامی همچون جهاد و ارتداد از احکام سیاسی اسلام محسوب می شود که به دلایلی غیر از تحمیل عقیده وضع شده است مانند دفاع از جان مال و ناموس و دفاع از حقوق ستمدیدگان رفع موانع جهت نشر معارف الهی جلوگیری از توطئه جاسوسی و ... بنابراین این گونه احکام تابع شرایط و مقتضیات زمان است و به شکل های مختلف و متناسب با زمان قابل تغییر می باشد ممکن است در هر مقطعی با توجه به پیشرفت های علوم تکنولوژی و ساختار سیاسی جهان و سطح علمی مردم این اهداف به گونه ای ـ غیر از شیوه های مرسوم در گذشته ـ قابل تغییر باشد در این صورت اگر همان شیوه های پیشین عملی گردد چه بسا نتیجه معکوس در بر داشته باشد همچنین این تحقیق در پی آن است که اثبات کند روایات جهاد که مرزهای عقیدتی را مطرح کرده و یا تعابیر دارالاسلام و دارالحرب که در روایات و متون فقهی آمده مربوط به شرایطی است که فرض حالت جنگ شده است امام امروز که این قضیه به دلایلی منتفی می باشد آن تقسیم بندی نیز مفهوم ندارد زیرا یا اساسا جنگی وجود ندارد و مطابق پیمان های بین المللی بین کشورها صلح وجود دارد و اصول هم زیستی حاکم و یا اگر جنگی به وجود میآید به ندرت عقیدتی است ـ آنگونه که در اسرائیل و بالکان اتفاق افتاده است ـ و غالبا جنگ ها به خاطر منافع مادی و سلطه سیاسی صورت می گیرد و اساسا مرزها بر اساس ملیت و قومیت گذاشته شده است نه عقیده.