ز جمله مهمترین مسائل مورد توجه این دوره، نقش صفویان در رسمی شدن مذهب تشیع و متقابلا نقش مذهب در بر سر کار آمدن و قدرتیابی این حکومت میباشد. صفویه اگر چه در مدت دو قرن پیش از تشکیل حکومت، در قالب طریقتی معنوی مراحل قدرت یابی را طی نمودند؛ اما این شاه اسماعیل صفوی بود که با درک صحیح و موقعیت و فضای مناسب ابتدای قرن دهم هجری به یاری مریدان خود به پا خاست و با تشکیل حکومت شیعی پس اتز تطورات هزار ساله پیش از خود بالاخره توانست با تشیع را مذهب رسمی این سامان گرداند. با مرگ شاه اسماعیل در سال ۰۳۹ ه.ق حکومت او به پسرش طهماسب رسید و در حقیقت شاه جوان میراثدار حکومتی نه چندان تثبیت شده بود که توفیق زیادی در استقرار کامل و تعمیق مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی در ارکان حکومت و اجزاء مملکت نداشت. مقایسه این مقطع بافضای مذهبی نیم قرن پس از آن یعنی سالهای پایانی سلطنت شاه طهماسب از یک تحول عمیق در رسوخ تشیع در ارکان جامعه و حکومت و تبدیل شدن مذهب به محوریت حیات اجتماعی و سیاسی این سامان حکایت میکند.