مجموعه رساله ثمره الفلک و چهار رساله دیگر [منبع الکترونیکی]
PHYSICAL DESCRIPTION
Specific Material Designation and Extent of Item
۱ دی وی دی رام؛ ۳/۴ ۴ in
GENERAL NOTES
Text of Note
این نسخه خطی به شماره ۲۹۲۵ در کتابخانه مجلس شواری اسلامی نگهداری می شود. که عناوین موجود در آن: کتاب ثمره الفلک تصنیف بطمیوس وچهار رساله دیگر که اسامی آنها : اثمار الاشجار، رساله در بیان جیب و سهم تصنیف سید المنجم، رساله طبقات، رساله احکام طالع وقت حاجت. تاریخ کتابت: قرن ۹ق. آغاز: بسم الله الرحمن الرحیم لله حمد الشاکرین بحکم اشارت مخدوم شمس الحق و الدین صاحب دیوان... کتاب ثمره بطلیموس را به فارسی ترجمه کرده آمد... . انجام: ... و اینست تمامی کلمات کتاب ثمره و تفسیر آن و در آخر کتاب باین عبارت آورده آید تم کتاب الثمره المسماه بالرومیه انظر و مطا و معناه المائه کلمه و اللاه علم بالصواب. نوع خط:نستعلیق. نع کاغذ: سمرقندی شکری. تزئینات جلد:پارچه چیت گل جقهای که بر ورقی از مشمع کشیده شده. روی برگ نخست سه یادداشت در احکام و نجوم و روی برگ دوم روایتی درباره احکام نجوم. پشت برگ اول شماره یکم نام کتاب «سر المکتوم و در المکتوم» از امام فخر رازی و جامع بیهقی نوشته شده (و شاید نخست در دفتر بوده). ۱ تملک محمدحسین منجم هروی و یادداشت انتقال از سید عبدالعزیز خان به میرمحمد عراقی و تملک خواجه بابا پسر خواجه عارف در همین صفحه دیده میشود. ۳ مهر بیضی شکل «فاضل خان» نیز در همین صفحه دیده میشود. و نیز مهر دایرهای شکل بزرگی کنار برخی از برگها زده شده که نقش آن خوانا نیست. برخی از برگها وصالی شده. میان برگها پاره شده و آنها را وصالی نمودهاند و در بیشتر برگها رسالههای دفتر، کلماتی چند آسیب دیده است.
NOTES PERTAINING TO TITLE AND STATEMENT OF RESPONSIBILITY
Text of Note
شرح ثمره از خواجه نصیر طوسی.
Text of Note
ترجمه و شرح بر ثمره یا صد کلمه بطلیموس
Text of Note
احکام کسوف، ص ۸۹
Text of Note
جیب ترتیب دائره/ سید محمد بن محمد حسینی معروف به سید منجم، ص ۹۰-۱۰۲
Text of Note
جداول قرانهای علویین، ص ۱۰۳
Text of Note
لطائف الاحکام/ سید منجم (محمد بن محمد حسینی)، حاشیه نسخه ص ۱۰۴-۱۱۰
NOTES PERTAINING TO RELATED TITLES
Text of Note
نرد (رساله در...)، ص ۱۰۴-۱۳۲
SUMMARY OR ABSTRACT
Text of Note
خواجه این شرح را به نام بهاءالدین جوینی، صاحب دیوان نوشته و در دیباچه از شرح ابوالعباس احمد بن علی اهانی حاسب و احمد بن یوسف مصری یاد کند و گوید پس از تالیف شرح خود بدین دو شرح دست یافتم. در شرح کلمه ۹۸، از کتاب تنکلوشای بابلی در صور نجومی یاد کرده، و در ذیل کلمه ۱۰۰ از اختلاف نسخ «ثمره» در تعداد کلمات و در دیباچه درباره صحه نسبت کتاب ثمره به بطلیموس قلوزی همان نویسنده چهار مقاله (اربع مقالات) در نجوم، سخن گفته است.
Text of Note
اینک فهرست کلمهها: ۱. الکلمه الاولی (قال) بطلیموس علم النجوم... ترجمه، درین موضع به علم نجوم علم احکام نجوم میخواهد. ۲. الکلمه الثانیه و لیس للعالم ان... ترجمه... احساس محسوسات به حصول صورتی یا کیفیتی تواند بود. ۳. الکلمه الثالث، فاما الذین یحدون... ترجمه در علم حکمت تقریر کردهاند که انسان مرکب است از جوهر مجرد که آن را نفس ناطقه میخوانند. ۴. . الکلمه د، اذا طلب المختار الافضل... ترجمه مختار و مطبوع متقابلانند مختار کسی بود که بر فعل و ترکیب کاری یا بر دو فعل متقابل مانند عدل و جور قادر باشد. ۵. الکلمه ه، المطبوع علی الشیء هو الذی یوجد فی دلیل... ترجمه از آنچه در بیشتر گفت معلوم شد که بعضی مردمان مطبوعاند یعنی مجبولاند بر معرفت غیر و بعضی غیر مطبوعاند که با اکتساب و توجه ارادی به آن مرتبه میرسند. ۶. الکلمه السادس النفس المطبوعه... ترجمه و ثوانی نجوم احداث هوا را گویند که در آثار علوی یاد کردهاند. ۷. الکلمه السابع، قد یقدر النجم علی دفع کثیر... ترجمه پیش از این گفته آمد که فعل تمام نشد الا به فاعل که تاثیر کند و قابل که متاثر شود. ۸. الکلمه الثامنه، انما ینتفع بالاختیار... ترجمه هر طالع که همه دلایل او مسعود و قوی بود آن کس را که صاحب ان طالع بود نظری نبود در همه سعادات و خیرات. ۹. الکلمه ط، لیس یصل الی الحکم علی تمزیج الکواکب... ترجمه همچنان که عناصر را که کیفیت متضاد است چون ممتزج شوند کیفیتی از ایشان حادث شود. ۱۰. الکلمه، النفس الحکیمه تعین الفعل الفلکی... ترجمه در کلمه هفتم بیان کرد که منجم دفع بسیار کواکب تواند کرد به حسب تصرف در قوابل اینجا بیان میکند که نفس حکیم. ۱۱. الکلمه یا، بالصوره التی فی عالم الترکیب... ترجمه به صور فلکی چهل و هشت صورت میخواهد که منجمان از ثوابت تصور کردهاند. ۱۲. الکلمه یب استخدم النحوس فی الاختیارات... ترجمه، اطبا در ادویه مولمه مخدرات به کار دارند دفع آلام را بر وجهی تا تقارن چیزی که دفع مضرت مخدرات کند و اگرچه مخدرات از سموم شمرند منجم یابد که در اختیارات نحوس به کار دارد. ۱۳. الکلمه یج لا یستعمل الاختیار بعد تصحیح الرای... ترجمه، اختیار نشاید کرد الا بعد از آنکه طبقه آن کار که مطلوب باشد از اختیار معلوم کرده باشی. ۱۴. الکلمه ید المحبه و المبغضه تعدلان بالفکر عن الاصابه... ترجمه، محبت اقتضای چیزی خواستن کند.۱۵. الکلمه یه اذا وعدت القوه الفلکیه... ترجمه، پیش از این گفته آمد که ثوانی نجوم دلایل سفلی است مانند آثار علوی و غیر آن و اینجا امارت را میخواهد یعنی چون اوضاع فلکی اقتضاء تجدد امری کند. ۱۶. الکلمه یو اکثر ما یکون خطاء المنجم، ترجمه، طالع سایل باشد و سابع دلیل مسئول عنه. ۱۷. الکلمه یز طوابع اعداء الدوله... ترجمه، در اصطلاح منجمان برج زایل دیگرست. ۱۸. الکلمه یح اذا توالت السعود و مواضع الخوف... ترجمه، مواضع خوف در مقابله مواضع امن باشند و سعود مقابل نحوس از تمزیج آن دو به این دو چهار صورت حاصل شود. ۱۹. الکلمه یط اختبر طبیعه الشی و عمره و فعله... ترجمه، پیش از آنکه حکم کنی بر چیزی اول طبیعت اصل آن چیز امتحان کن. ۲۰. الکلمه ک اذا کان النیران فی دقیقه وحده... ترجمه، سهم السعادات بروز از آفتاب گیرند. ۲۱. الکلمه کا من یتناول دواء مسهلا و القمر مع المشتری... ترجمه قمر ینبوع قوت طبیعی باشد و چون با مشتری باشد طبیعت قوی باشد. ۲۲. الکلمه کب مس العضو بالحدید و القمر فی برج ذلک العضو... ترجمه، هر عضوی منسوب است به برجی. ۲۳. الکلمه کج تناول الدواء المسهل و القمر فی العقرب... ترجمه، بودن قمر در بروج آبی اقتضای حصول رطوبات کند. ۲۴. الکلمه کد للباس الجدو مکروهه عملها و استعمالها... ترجمه، مراد از عمل قطع جامه نو است. ۲۵. الکلمه که مشاکله القمر فی الموالید... ترجمه، مشاکلت قمر با کواکب نظر قمر بود به کواکب و احترامش به ایشان.۲۶. الکلمه کو کسوف النیران فی اوتاد طوالع الموالید... ترجمه کسوف آفتاب و خسوف ماه اگر در وتدی باشد از اوتاد طالع مولودی. ۲۷. الکلمه کز یسیر الدلیل اذا کان فی وسط السماء فی کل بلد بمطالع الفلک... ترجمه- هر دلیل را که خواهند که تسییر کنند دایره عظیمه فرض کنند که به آن دلیل و به دو نقطه شمال و جنوب در افق مولد. ۲۸. الکلمه کح اخفی ما یکون الشی عند مجاسده... ترجمه- در این کلمه دلیل غایت خفا و غایت قوت بیان میکند. ۲۹. الکلمه کط الزهره تکسب للمولود فی العضو الذی یکون لبرجها... ترجمه هر عضوی منسوب است ببرجی. ۳۰. الکلمه ل اذا لم یتفق لک مجاسد القمر لکوکبین. ترجمه- هرگاه که خواهند که حال مرکب از دو امر که دو کوکب بر آن دو امر دال باشد مانند لذتی بروجهی (دلیل)... ۳۱. الکلمه لا الکواکب الثابته تعطی العطایا... ترجمه- چون دلایل مولود قوی حال باشند بقوتها ذاتی و عرضی مولود را بلندترین مرتبه از مراتب اهل بیت یا ابناجنس او برسانند. ۳۲. الکلمه لب العمل مولوده فی... ترجمه چون طالعها مبدا ملتها و دولتها و جلوس پادشاهان به پادشاهی معلوم باشد هرکس که از ابناء آن ملت و دولت یا از اهل بیت آن پادشاه بود و طالع او مشاکل آن طالع باشد او را در آن ملت و دولت یا در پادشاهی آن پادشاه حظی هرچه تمامتر حاصل شود...
Text of Note
۳۳. الکلمه لج اذا انتهی تسییر دلیل دوله الی کوکب لوجب... ترجمه- طالع دولتها دلیلها آن دولت را از ابتدا وقت طالع تسییر کنند. ۳۴. الکلمه لد اتفاق الشخصین علی شیء ما یوخذ من دلیل... ترجمه چون خواهند که بدانند که حال مخالفت و موافقت دو شخص در صناعتی یا شغلی یا امری دیگر دلیل آن صناعت. ۳۵. الکلمه له المحبه و البغضاء یوخذ ان... ترجمه- مراد آن است که چون موضع شمس یکی به موضع قمر دیگری ناظر باشد. ۳۶. الکلمه لو المستولی علی مکان الاجتماع... ترجمه اصل نمودار بطلمیوس که به آن طالع مولود تخمین معدل کنند از این کلمه است. ۳۷. الکلمه لزا ذا انتهی کوکب فی ربع من الرباع السنه... ترجمه- یعنی چون کوکبی گرم مزاج در تابستان به برجی رسد که چون آفتاب به آن برج رسد هواگرم شود آن تابستان گرمتر از معمول باشد. ۳۸. الکلمه لح استخدم الکواکب فی بناء المدن... ترجمه- کواکب ثابته را بیابانی خوانند مانند مردم بیابان نشین. ۳۹. الکلمه لط یکاد ان یکون من طالع السنبله... ترجمه- چون صاحب هر خانه دلیل باشد بر سبب مقتضی مدلول آن خانه. ۴۰. الکلمه م اذا کان عطارد برجی زحل... ترجمه- عطارد دلیل فهم و سرعت رویت و نطق است و زحل دلیل تعمق در معانی. ۴۱. الکلمه ما- سوحال الحادی عشر و صاحبه فی قیام ملک... ترجمه- عاشر طالع جلوس پادشاه دلیل او بود حادی عشر که ثانی عاشر است دلیل وزرا و اعوان و خزاین او. ۴۲. الکلمه قب اذا تولت النحوس طالع المولد صاحبه یلتذ بالاشیاء... ترجمه چون نحوس غیر ملایم طبایع اکثر اهل نوعاند پس اگر بر طالع کسی والی شوند و هیچ سعد را در آن موضح حظی نبود و ناظر نباشد لا محاله طبع صاحب طالع مخالف طبایع اکثر اهل نوع باشد. ۴۳. الکلمه مج اخدر نجو شه الثامن و صاحبه للخارج و الثانی و صاحبه للداخل ترجمه- بخارج مسافری خواهد و به داخل کسی که دخول بلد یا ساکن کند و چون سابع مسافر را دلیل مقصد باشد. ۴۴. الکلمه مد اذا کانت العله و القمر فی البرج الذی کان فیه نحس... رجمه در مبدا بیماری نگاه کنند تا موضع قمر کجا باشد اگر در موضع نحسی بود از آنچه در طالع اصل. ۴۵. الکلمه مه الاجتماع علی الاشیاء المستعمله. ترجمه، اجتماع اشخاص نوع انسان که بروجهی باشد که در طبیعت رخصت باشد و در شریعت و رسم جایز مانند تزویج. ۴۶. الکلمه مو اذا کان طالع العلیل علی ضد یصبه مولده ترجمه، بطالع علیل مبداء علت میخواهد و به ضد نصیب طالع تحویل سال و انتها و طالع علت سابع با رابع یا ثامن طالع اصل باشد. ۴۷. الکلمه مز کل مولود لایکون طالعه و ادلته فی بروج... ترجمه، چون طالع و موضع صاحب طالع هیلاج بروجهی باشند. ۴۸. الکلمه مح، اعظم السعادات فی الموالید... ترجمه، چون کواکب ثابته که بر مزاج سعود باشند. ۴۹. الکلمه مط اذا وقع فی مولد نحس مکان سعد... ترجمه این حکم را چهار قسم باشد نحس در مکان نحس. ۵۰. الکلمه ن اذاء عاشر طالع الصاحب... ترجمه در این مثالها شاید که منفعت از یک جانب بود چنانکه در مثال اول و دوم هر دو طالع را صاحب از صاحب سادس و عاشر منفعت بود. ۵۱. الکلمه نا، اذا کان طالع صاحب عاشر... ترجمه، چون طالع متابع عاشر طالع آن کس بود. ۵۲. الکلمه نب لا تغفل عن امر... ترجمه، قرانها که میان کواکب سیاره افتد صد و بیست باشد. ۵۳. الکلمه نج موضع القمر فی المولود هو... ترجمه، این معنی که در این کلمه یاد کرده است اصل است. ۵۴. الکلمه ند الطوال یکون ادلتهم فی ذری افلاکها، ترجمه، دلیل کوکبی میخواهد که حظ او در طالع مولود بیشتر بود. ۵۵. الکلمه نه اذا لم یکن للدوله فی طالع المولود عرض... ترجمه دلیل اگر شمس بود او را عرض نبود و اگر قمر بود یا کوکبی علوی و یا راس و ذنب خود باشند... ۵۶. الکلمه نو، کل بناء یتصل ادلته بکوکب تحت الارض فلیس ترتفع. ترجمه در اختیار بنا نهادن این حکم اعتبار باید کرد تا هر بنا که خواهد بلند کنند اتصال دلیل به کوکبی فوق الارض اختیار کنند. ۵۷. الکلمه نز ضرر المریخ یقل فی السفینه. ترجمه دلیل صاحب کشتی عاشر و دلیل مال او حادی عشر است.
TOPICAL NAME USED AS SUBJECT
Entry Element
اخترگویی
Entry Element
نجوم اسلامی
Form Subdivision
-- متون قدیمی تا قرن ۱۴
بطلمیوس، کلاودیوس، ش. قرن ۲م. ثمره -- نقد و تفسیر