اين کتاب، خاطرات مجيد است که با وجود سن کم، هنگام هجوم دشمن شهر را ترک نمي کند و همراه ناصر به سنگري پناه مي برد. ناصر با تنها نارنجک خود، تانکي را منهدم مي کند و شهيد مي شود و مجيد که زخمي شده است توسط امدادگران نجات مي يابد. در داستان " کلاس انشاء"، دختري از خطه جنوب، با انشاء خود و بيان موقعيت حاد و وخيم جنگي مناطق جنوب کشور، دانش آموزان ديگر را متحول مي کند. "سنگر محمود" بازگو کننده خاطرات پسر بچه چهارده ساله اي است که به دليل صغر سن ناچار است در شهر و کنار خانواده بماند. ولي سرانجام موفق به ثبت نام و گذراندن دوره نظامي بسيجي شده، عازم جبهه و جنگ مي شود. "کليد" داستان ترک خانه و کاشانه خانواده اي در اثر جنگ و بازگشت آن ها پس از پيروزي رزمندگان است. در حالي که از خانه، ويرانه اي بيش باقي نمانده و کليدي که در دست مادر است.