رمان پل معلّق یکی آثار موفّق در حوزة ادبیّات داستانی دفاع مقدّس است که از اقبال شایان توجّهی برخوردار است. تحلیل ساختار و بررسی ریختشناسی این اثر به منظور ارایة الگوی ساختاری آن، یکی از ضروریّات پژوهش در حوزة ادبیّات پایداری است. با توجّه به تناسبی که بین ویژگیهای این رمان با دیدگاههای گریماس وجود دارد، این جستار ساختار روایت را بر اساس دیدگاه نظریّهپرداز یادشده مطالعه کرده است. پژوهش حاضر نشان میدهد که: نخست؛ اگرچه الگوی روایتشناسی گریماس برای حکایتهای فولکلوریک مناسب است، اما در تحلیل رمان پل معلّق الگویی مفید و کارآمد است. دوم؛ داستانهای امروزی با وجود اینکه محتوای متفاوت دارند، اما به طور نسبی از ساختار مشترکی الگو میگیرند، با این تفاوت که ترفندهای جدید داستاننویسی به آنها کمک میکند تا از جذّابیّت بیشتری برخوردار شوند. سوم؛ مطابق با آنچه گریماس دربارة شش کنشگر مطرح کرده است، در این اثر شخصیت اصلی داستان (نادر) هم قهرمان و فاعل داستان و هم پذیرنده یا گیرنده است. چهارم؛ نوع مبارزهای که در داستان به وقوع میپیوندد، هم از نوع مبارزة ذهنی و هم جسمانی است، اما مبارزة ذهنی بارزتر است. به تبع وجود این ویژگی از شش کنشگر الگوی گریماس، چهار کنشگر ذهنی و انتزاعی هستند. به طور کلّی این رمان در صحنة آغازین از وضعیّت متعادل به یک وضعیّت نامتعادل و در نهایت به سوی وضعیّت متعادل سوق پیدا کرده و داستان دارای وضعیّت تعادل، ممنوعیّت، نقض و مجازات است.