حرکهای جمعیتی در یک ناحیه جغرافیایی از طریق مراجعات روزانه و نیز مهاجرتهای دایمی باعث تشکیل ارتباط فضایی بین شهر و حوزه های روستایی می شود . هرچه شهرها بزرگتر باشند . ارتباطشان با مناطق نفوذ بیشتراست . پس می توان با تعیین مناطق نفوذ شهری بین شهرها و حوزه نفوذشان روابط متعادلی برقرار کرده که هریک ( شهر وروستا) فعالیت خود را بدون بهره کشی و استثمار دیگری ادامه دهند . و نیازهای خود را با ایجاد رابطه ی معقول و منطقی تامین نمایند . در واقع بایستی شهرنشینی موجب توسعه روستاها گشته و پیشرفت روستاها پشتیبان توسعه شهرها شود و ایجاد این روند بایستی منجر به کاهش شکاف بین شهر و روستا از نظر درآمد خدمات ، و کیفیت زندگی گردد . پس برای جلوگیری از شهر ها و تخلیه روستاها بایستی اقدام به یک برنامه ریزی بنیادی و اصولی نموده و با ارائه امکانات و خدمات برای روستاها ( روستاهای مرکزی) تعادلی را در زندگی آنان برقرار کرد . بطوریکه روستاها با مراکزشهری یک ارتباط سالم داشته باشند . و با افزایش سطح تولید ودرآمد خود تمایلی به زندگی شهری و مهاجرت به شهرها را نداشته باشند . نظر به اینکه منطقه مورد مطالعه از بارش خوب پوشش گیاهی غنی شامل مراتع جهت توسعه دامداری و کشاورزی برخوردار بوده و نیز با توجه به ۱۶/۰ جمعیت روستانشین منطقه از پتانسیلهای بالقوه طبیعی برخوردار است . و اندکی توجه و خدمات رسانی به روستاهای پر جمعیت و مراکز دهستان می تواند گره گشای بسیاری از مشکلاتی که در اثر ایجاد ترددهای بیش از حد روستائیان به علت عدم وجود مراکز رفع نیاز به شهر صورت می گیرد باشد . سعی شده به علل اصلی موثر در ایجاد عدم تعادل و توازن در روابط شهر و روستا پرداخته و با ارائه راه حلهای کاربردی رابطه منطقی بین عناصر سیستم بوجود آورده و کارکرد آن مطلوب گردد .