هرچند ابوحنیفه مذهب حنفی را پایه ریزی کرد اما گروهی دیگر از علما از جمله ابو یوسف, محمد شیبانی و زفر در تکامل این مذهب فقهی نقش مستقیم داشتند. مذهب حنفی را (مذب اهل رای) نیز می گویند اما بسیاری از فقها از جمله شافعی, مالک و غیره را نیز بدین نام خوانده اند. هم اهل رای و هم اهل حدیث در اخذ از کتاب و سنت صحیحه متفق القولند و تنها در چگونگی اخذ و استفاده از این دو منبع تفاوتهایی دارند. ابو حنیفه و به تبع او حنفیه بیش از سایرین به قیاس توجه نموده اند اما باید توجه داشت که قیاس مورد قبول اهل رای و از جمله حنفیه قیاسی است که موافق با قرآن و سنت باشد و در تعارض با نصوص قرار نگیرد هر چند برخی دانشمندان حنفی چون عیسی بن ابان متعصبانه اصل را بر صحت فقه حنفی گذارده و ضمن توجیه احادیث متعارض با آن اصولی وضع کرده اند که حتی با احادیث صحیح نیز سازگار نیست. این عملکرد ناآگاهانه از طرف برخی علمای حنفی موجب شد تا بعدها این اصول به شخص ابوحنیفه و مذهب وی نسبت داده شود و زمینه ی انتقادات فراوانی را علیه آنان فراهم نماید. حدیث مهمترین مصدر استنباط پس از قرآن است اما از آنجا که از یک طرف در عصر ابوحنیفه بسیاری از خلفا و فرمانروایان از حدیث استفاده ی ابزاری می کردند و جعل و تحریف احادیث نبوی گسترش یافته بود و از طرفی پیامبر ( ص) نیز تحذیر نموده بود که به دروغ حدیثی را به وی نسبت ندهند ابوحنیفه در قبول احادیث احتیاط فراوان می کرد و تاکید می نمود احادیث نقل و الفاظ شو اما از آنجا که اغلب احادیث نقل و معنا می شد وز روایت فقیه را بر غیر فقیه ترجیح می داد. ابوحنیفه خبر واحد و مرسل و حتی ضعیف را بر قیاس ترجیح می داد و شاگردانش ابو یوسف و محمد شیبانی و غیر نیز در این زمینه با او هم عقیده بودند. شایان ذکر است ابوحنیفه گاه ضمن پرداختن به روایت حدیث گاه به جرح و تعدیل روایت حدیث نیز می پرداخت. نام وی را می توان نه تنها در سلسه ای روایت حدیثی اهل سنت بلکه در سلسه روایت شیعی نیز مشاهده کرد.