توکّل در اصل از مادة وکالت و به معنای انتخاب کردن وکیل است. و توکّل به خدا به این معنا است که انسان کارهای خود را به او واگذارد و بر او اعتماد کند. اسباب توکّل دو چیز است ایمان به خدا و یقین که رتبة عالی ایمان است. فلسفة توکّل، آن است که سبب افزایش مقاومت انسان در برابر مشکلات و حوادث سخت زندگی است. از اهمیت توکّل در قرآن و حدیث همین بس که آیات فراوان و احادیث زیادی در این باره وارد شده است. مردم در برخورداری از مقام توکّل درجات مختلفی دارند. عامه موحدین خداوند را خالق امور می دانند. و تصرف او را محدود می دانند. این ها به حسب لقلقه زبان گاهی خود را متوکّل می دانند، ولی صاحب این مقام نیستند. دسته دوم که با برهان یا نقل معتقد شدند و تصدیق کردند که خداوند مقدر امور است و مسبب اسباب. مقام توکّل نزد این افراد عقلاً و نقلاً تمام است اما در مقام عمل توکّل ندارند. دسته سوم آن هایی هستند که تصرف حق را در موجودات به قلوب خود رسانیده اند. و با عقل خود ارکان توکّل را به قلب خود رسانده اند. این دسته صاحب مقام توکّل است. از آثار و پی آمد های توکّل می توان به چند مورد زیر اشاره نمود: اعتماد به نفس و پایداری در برابر مشکلات، قدرت تصمیم گیری، جلب محبت خداوند، نیرومندی و شکست ناپذیری، ترک گناه و عدم سلطه شیطان بر متوکّلان، توکّل عامل رشد و کمال، آرامش و اطمینان قلبی، شجاعت، توکّل و لزوم کار و فعالیت، احساس اطمینان قلبی. انسان متوکّل برای توکّلش باید به اسباب ظاهری توجه کند و این که یک جا بنشیند و کاری نکند و بر خدا توکّل کند، امری اشتباه است. انسان باید با استفاده از اسباب به خداوند هم توکّل کند. توکّل در نظام اعتقادی اسلام بر توحید افعالی مبتنی است. به این معنا که اگر توحید انسان کامل باشد و فقط خدا را در همة امور مقدر بداند هیچ وقت از فقر، تنگدستی، دشمن و ... نمی ترسد و امید و توکّلش فقط به خدا است. اعتماد به خدا و اعتماد به نفس در راستای هم هستند. به این معنا که باید به نیروها و توانایی های خود که خدا در اختیار ما قرار داده است متکی باشیم، و با بهره گیری از این نیروهای خداداد، در مسیر پر پیچ و خم زندگی و مشکلات و سختی ها، بار خود را خویش به دوش کشیم. مؤلفه های سازة توکّل معنایش چیزهایی که از توکّل ساخته می شود و این مؤلفه ها را می توان در سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری دسته بندی کرد. توکّل با تفویض و ثقه و تسلیم تفاوت هایی دارد. فرق توکّل با تفویض در این است که تفویض لطیف تر و دقیق تر از توکّل است زیرا که تفویض امر به خدا این است که بنده حول وقوت را از خود نبیند و در تمام امورش خود را بی تصرف در امور داند و خداوند را متصرف. ولی در توکّل چنان نیست زیرا متوکّل خداوند را قائم مقام خود می کند در امور. اما ثقه یا اعتماد به خدا، پایه و اساس مقامات سه گانه توکّل، تسلیم و تفویض است. چه توکّل سپردن کار در مقطعی خاص به خداست، و تفویض سپردن همة امور به اوست و تسلیم واگذار کردن خویش به حق و ریشة همة این ها، اعتماد و وثوق به خدای متعال است.