قضاء و قدر یکی از مهمترین حقایق هستی به شمار می روند که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. با ظهور اسلام و تعالیم قرآن و سنت، این مسأله به طور عمیق و جدی توسط مسلمانان به طور اعم و اندیشمندان به طور اخص مطرح گردید. این مسأله از یک طرف ریشه در اعتقادات و مسائل ماورائی ( غیب) دارد و از طرف دیگر باعث اثرگذاری در زندگی مادی و معنوی انسان می شود. ما برآنیم که رابطه این دو را کشف کنیم؛ بنابراین تلاش خود را ابتدا جهت مفهوم قضاء و قدر، مراتب و اقسام آن گذاشته سپس به رابطه افعال انسان با " قضا و قدر" یا همان " جبر و اختیار" می پردازیم. یعنی اینکه اعتقاد به قضا و قدر چه اثری در فعل انسان دارد، آیا باعث اجبار او در کارهایش می شود؟ و آیا قضا و قدر نوعی سلب اختیار از انسان است؟ در حالی که، خواهیم گفت که اعتقاد به این مسائل موجب سلب اختیار از او نمی شود، چون او مکلف است و عقاب و ثواب دارد و سپس به مسأله مهم " بدا" و رابطه اش با قضا و قدر پرداخته، و اینکه آیا قضای الهی حتمی است و هیچ تغییری در آن صورت نمی گیرد؟ اگر تغییر صورت می گیرد؟ آیا علم خداوند جهل نخواهد شد؟ در صورتی که حقیقت بدا یکی از مسلّمات اعتقادی شیعه است و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد و بیان می کنیم که مقدرات الهی، علت تامه وقوع شیء نیست، و در تمام امور، حق بدا و تغییر و تبدل برای خداوند محفوظ است. و اراده الهی و خواست او علت تامه نیست. و بعد از گذر از این مسأله، به بحث رابطه قضا و قدر با زندگی معنوی و مادی انسان می پردازیم که این مسأله چه تأثیری در زندگی فردی و اجتماعی انسان گذاشته و چگونه اعتقاد به قضا و قدر بر آینده انسان و نجات او از بحرانهای روانی مؤثر است، و باعث نشاط روحی او می گردد. در این سیر ما از منابع اصیل اسلامی چون قرآن کریم – این کتاب هدایت گر و روشنگر – و روایات گهربار معصومین ( علیهم السلام) و اقوال و بیانات ارزشمند اندیشمندان و علمای اسلامی – که قلم آنها با فضیلت تر از خون شهدا و وجودشان وارثان انبیاء است – بهره برده ایم.