رساله حاضر به پاسخ این سوال که «آیا انسان در افعال خود مجبور است یا اینکه در افعالش اختیار کامل دارد و به اصطلاح آموزش به او تفویض شده است یا اینکه فرض سومی در کار است؟» می پردازد.مسئله جبر و اختیار به عنوان یک مسئله فلسفی مطرح می شود که به زندگی اجتماعی همه مربوط می شود و مؤلف در پی حل صحیح همین مسئله است. مؤلف دراین میان نظریه جبریون، نظریه طرفدران امر بین الامرین و نظریه مفوضه را بیان می کند. در این رساله اساساً به اثبات اعتقاد به جبر که لازمه علومی چون روانشناسی، تاریخ، جامعه شناسی، اقتصاد، حقوق، اخلاق و سیاست است تأکید می شود و در مقابل نظریه مستشرقین که مکتب السلام را طرفدار جبریگری و نفی اختیار معرفی می کنند بیان شده و از احکام فیلسوفانی نظیر ملاصدرا و ابن سینا و.... استفاده می کند و در نهایت بحث را از زمان ارسطو مطرح و سپس در دایره اسلام و فرق اسلامی موضوع را بررسی می کند