بررسی و تحلیل حکمت در قرآن از دیدگاه های فلسفی و تفسیری صدرالدین شیرازی، فخرالدین رازی و علامه طباطبائی
First Statement of Responsibility
علیرضازمانی
SUMMARY OR ABSTRACT
Text of Note
حکمت یکی از واژه های مهم و اساسی در مجموعه کمالات انسانی و موضوعات قرآنی و بکار رفته در حیطه فلسفه اسلامی است. این واژه از طرف قرآن مورد تأکید و توجه قرار گرفته و «خیرکثیر» تلقی شده است. در چیستی حکمت و اینکه مدلول آن چیست حکما و فلاسفه و متکلمان و مفسران،تعاریف متعددی ابراز داشته اند که این تعاریف مختلف ناظر به موضوع و گاهی راجع به مسائل و در مواقعی درخصوص غایت حکمت می باشد. از پراکندگی و تکثر و تنوع تعاریف در این خصوص، بنظر می رسد. متعلقات ذهنی و مفاهیم درونی که مورد تعریف قرار گرفته، پراکنده بوده و بعبارتی دیگر، تعاریف پراکنده، ماخوذ از متعلقات ذهنی متفاوتی بوده است. دلیل این سخن آنست که هر فرد یا دسته ای، نه بر اساس آموزه های قرآنی و ریشه یابی لغوی حکمت، که بیشتر و پیشتر در راستای مشارب و مکتبهای فکری و عقیدتی و ارزشی خویش، حکمت را معنی و به تعریف آن پرداخته اند. آنچه از تبیین قران در این خصوص حاصل می شود آنست که این واژه، مصادیق متعدد و متنوعی دارد که بر معانی تشکیکی حکمت و مراتب و سطوح متعدد آن، اشاره دارد. لیکن بر اساس معارف قرانی و تحلیل ریشه ای واژه حکمت چنین برمی آید که این واژه در تمامی مراتب و معانی خود نمی تواند محروم از دو صفت«استحکام واستواری» و «منع و بازدارندگی بسوی اصلاح» باشد و فلسفه و علم و معرفت و هر چیز دیگر نیز، اگر خواستار اتصاف به حکمت باشد لزوماً نبایستی فاقد این دو وجه مشخصه باشند. در نگاه صدرالمتالهین، حکمت، همان نوری تلقی می شود که در تمامی ساحتهای وجودی انسان منبسط و در تمامی اعمال و افکار و اموراتش، منتشر و منشأ اثر می شود. در نگاه فخر نیز حکمت که به معنای «ردته» می باشد ضمن جلوگیری و منع از بدی، فعلیت تمامی کمالات تلقی می شود، زیرا تمامی کمالات در مجموعه کمالات علمی و کمالات عملی خلاصه می شود که هر دو اینها به حکمت عملی و نظری راجع است. از اینرو، تحقق حکمت، تحقق جمیع کمالات است. علامه طباطبایی نیز با برشمردن حکمت بعنوان ملکه ای درونی، که دارای استحکام و نفوذناپذیری و همراه با منع به طرف اصلاح است آنرا گونه ای از عصمت بر می شمارد که در مراتب والا و اشرف حکمت، نصیب فرد حکیم می شود. در مجموع می توان حکمت را به لحاظ موضوع، «روح حاکم بر قوانین و احکام مکتوب دینی» و به لحاظ مسائل ترکیبی از سه حوزه «تعقل و تأمل» و «وحی و دین» و «ریاضت و تقوی و کف نفس» و به لحاظ غایت «تشبه به پروردگار در سیاست و تدبیر و کمالات به قدر طاقت و توان بشری» تفسیر و تلقی نمود.