یکی از پرسش های مهم در معرفت شناسی واقعیات غیرفیزیکی، آگاهی پدیداری است. ادعای اصلی فیزیکالیسم و از جمله نظریۀ بازنمودی ذهن این است که تبیین حقیقی رویدادها تنها از طریق تبیین های فیزیکی امکان پذیر است، از این رو می توان تبینی بر پایه قوانین فیزیکی و عینی از چنین واقعیاتی ارائه نمود. در مقابل این دیدگاه، پدیدارگرایان(تحلیلی) معتقدند تجربیات آگاهانه و جنبه سوبژکتیو آگاهی پدیداری به تبیین های فیزیکی، عینی و علوم شناختی تن نمی دهند. این مقاله سعی دارد بعد از صورت بندی مسئلۀ آگاهی پدیداری بر اساس ذهنیت قائم به تلقی مدرِک، راه حل های نظریه های بازنمودی ذهن را مطرح و نقدهای وارد بر آن را بیان کند و به این مسئله بپردازد که آیا نظریه های بازنمودی می تواند چارچوب نظری قابل قبولی برای تبیین علی مسئلۀ آگاهی پدیداری به دست دهد؟