ابن رشد اندلسی، بعد از ابن طفیل و ابن باجّه، از فلاسفه و متفکران جامع الاطراف در حوزۀ غرب اسلامی در سدۀ ششم است. مطالعۀ آثار ابن رشد هر خواننده ای را به این درک رهنمون می سازد که وی، علاوه بر حکمت نظری، در حکمت عملی نیز آرا و اندیشه های قابل توجهی دارد. از آنجا که اندیشه های عملی ابن رشد تاکنون به صورتی کم رنگ مطرح بوده است، این مقاله در صدد است مسئلۀ سعادت را، به عنوان یکی از مسائل مهم در حوزۀ نظریات هنجاری اخلاق، به روش توصیفی ارائه نماید. برای تحقق این هدف، در این مقاله تلاش می شود، پس از نگاه معناشناختی به مفهوم سعادت، به تبیین مشخصات، مؤلفه ها، پیش فرض ها و انواع سعادت پرداخته شود. ابن رشد سه مشخصۀ خیر، خیر برتر و خودبسندگی را برای سعادت قایل است. به نظر می رسد که ماهیت سعادت از دید ابن رشد ماهیتی چند مؤلفه ای با رویکرد غایتِ جامع باشد، نه ماهیتی تک مؤلفه ای با رویکرد غایتِ غالب. همچنین، پذیرش مسئلۀ سعادت در ابن رشد مشتمل بر پذیرش چند پیش فرض از قبیلِ غایت مندی افعال، وحدت غایات، ارتباط آن با کمال و نظریۀ فضیلت است.با توجه به این مشخصات و پیش فرض ها، ابن رشد بر این عقیده است که سعادت انواع گوناگونی مانند سعادت علمی و نظری، عملی، متافیزیکی، فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی، حقیقی و ظنی، فطری و اختیاری است.