آگاهی استعلایی اصل نخستینی است که بنای فلسفه ورزی فیلسوف بزرگی هم چون هوسرل بر آن بنیاد گشته است. وی با پژوهش در ساختار التفاتی این آگاهی، آن را چنان بنیادین اصل فلسفه ورزی می پذیرد و اصلا خود را نودکارتی دیگری می خواند. در این پژوهش تلاش می شود، با قرائت مستقیم تاملات دکارتی هوسرل، از سولیپسیم دکارتی به سوی فلسفه ای استعلایی گذر کنیم و سپس به تقوم ارتباط میان ذهنی و تقرر آن در زیست جهان و مراتب مختلف آن (ارتباط میان ذهنی و نسبت سوژه و ابژه ها) بپردازیم. موضوع محوری در چنین رهیافتی ساختاری پدیدارشناسانه است؛ یعنی عملکردی روشمند که ما را به سوی اصل نخستین امور که همان آگاهی است رهنمون می کند؛ همان روش و یقین ریاضی واری که در متن پدیدارشناسی هوسرلی به گونه ای جدی دنبال می شود. این همان راهی است که موجب تقوم چیزها و گذر به سوی من استعلایی و ایجاد ارتباطی میان ذهنی بین چیزهاست. در چنین طریقی می توان نتایج پدیدارشناسانه تحلیل تجربه آگاهی (من استعلایی) را در بر گرفت.