کانت تصورات محض عقل، یعنی خدا، جهان و نفس، را دارای دو کاربرد متفاوت می داند؛ یکی کاربرد نادرست آنها که وی آن را کاربرد متعالی می نامد و در آن برای تصورات، مابه ازای خارجی در نظر گرفته می شود. در این کاربرد، تصورات ما به ازای خارجی در نظر گرفته می شود. در این کاربرد، تصورات دارای نقش قوام بخش اند. دیگری کاربرد درست آنهاست که کانت آن را کاربرد حلولی تصورات می نامد و در آن تصورات صرفا متوجه مفاهیم محض فاهمه و کاربرد آنهاست. نقش تصورات در این کاربرد نظام بخشی است؛ به این معنا که تصورات وحدت و تلایم شناخت حاصل از فاهمه را تبیین می کنند. در این مقاله نظر کانت درباره نقش تصورات و اصول محض عقل مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.