حکما با توسل به شرایط سه گانه «فعلیت اجزاء»، «اجتماع در وجود» و «ترتب حقیقی»، کوشیده اند تا وجود نامتناهی در مجموع هایی همانند سلسله اعداد، حوادث زمانی و نفوس مفارق را توجیه کنند و آنها را از گزند برهان های ابطال تسلسل مصون دارند.در این مقاله نشان داده می شود که توسل به شرایط مذکور برای خروج سلسله اعداد، حوادث زمانی، و نفوس مفارق از دایره نامتناهی بالفعل با موفقیت همراه نبوده است. تلازم عدد با کثرت در شرط اول، فقدان معنای مناسب برای اصطلاح «معیت» در شرط دوم، و لحاظ محدودیت های ذهن انسانی در توجیه شرط سوم سبب می گردد که کارآیی این شروط با چالشی جدی رو به رو گردد.