كشورهاي اسلامي در مقام مقايسه با ساير مناطق در حال توسعه با مشكلات بيش تر و موانع جدي تري در روند نوگرايي و نوسازي هاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي رو به رو بودهاند. سرعت قابل توجه تحول در آسياي دور و شرق اروپا، از ظرفيتهاي نوگرايانه در اين مناطق حكايت ميكند. در اين چارچوب فرهنگ، سابقه و باورهاي فرهنگي از يك طرف و ماهيت كانون هاي قدرت از طرف ديگر، دو متغير تعيين كننده در انتقال از دورهي ماقبل نوگرايي به دوره و فرايند نوگرايي هستند. در اين مقاله، اين دو متغير نسبت به كشورهاي عربي و غير عربي منطقه اي خاورميانه اطلاق شده است . ماهيت باورهاي فرهنگي که به فرآيندهاي نوگرايانه مربوط ميشود با وضعيت بعضي كشورهاي ديگر مانند مجارستان، لهستان، مالزي و كرهي جنوبي مقايسه خواهد شد. مهم تر از باورهاي فرهنگي كه مي توان تسهيل كننده يا مانع فرايند نوگرايي باشد، ماهيت كانون هاي قدرت و ديدگاه ها و خلقيات آن ها است. به اين معنا كه كانون هاي قدرت در يك كشور تا چه اندازه، واقعيات و روندهاي جهاني را درك كنند و تا چه حد منافع خود را در راستاي منافع جامعه ي خود تعريف نمايند. مقاله نتيجه گيري ميكند كه موانع فرهنگي در كل جامعه و فرهنگ و ماهيت كانون هاي قدرت مي توانند دو عامل تعيين كننده در عقب ماندگي جوامع اسلامي از فرايندهاي نوگرايانه در سرآغاز قرن بيست و يكم باشند.