تبيين جايگاه فرهنگ در نظريه هاي سياست و روابط بين الملل
Other Title Information
: فرهنگ به عنوان عرصه اي براي تعامل يا تقابل
First Statement of Responsibility
/ عليرضا رضايي
Subsequent Statement of Responsibility
؛ قاسم ترابي
GENERAL NOTES
Text of Note
رتبه علمي- پژوهشي
SUMMARY OR ABSTRACT
Text of Note
تبيين نقش و جايگاه فرهنگ در تئوري هاي روابط بين الملل از اهميت وافري برخوردار است، به خصوص با طرح نظريات متاخر در روابط بين الملل شاهد پررنگ تر شدن نقش فرهنگ به عنوان مبنايي جهت تحليل و تبيين موضوعات و مسائل بين المللي هستيم. در حالي كه انديشمندان و متفکران كلاسيك روابط بين الملل در توضيح عوامل موثر در تبيين مسائل بين المللي، بر حوزه هاي سياسي، امنيتي و اقتصادي تاکيد مي نمودند، گروهي از آنها دريافتند كه تنها با مورد توجه قراردادن اين حوزه ها نمي توان به ژرفاي روابط بين الملل دست يافت. اين گروه از متفكران پاسخ سوالات خود را در حيطه فرهنگ و مسائل فرهنگي جستجو مي کنند و بر آن شدند كه ضمن پذيرش عوامل موثر و عمده سياسي، امنيتي و اقتصادي، توجهي ويژه به مقوله فرهنگ نمايند و اين بعد مهم از ابعاد زندگي اجتماعي در عرصه روابط بين الملل را نيز مورد مطالعه قرار دهند. متفكران مورد بحث به فرهنگ به عنوان پديده اي مهم مي نگرند كه از ديد متفكران كلاسيك پنهان مانده است. انتقاد اصلي آنها به نظريات قبلي آن است كه به نقش فرهنگ در روابط بين الملل توجه ننموده اند. در اين راستا، با مبنا قرارگرفتن فرهنگ در کنار ابعاد سياسي، امنيتي و اقتصادي در تبيين مسائل بين المللي توسط اين انديشمندان، دو طرز تلقي بروز و ظهور يافته است؛ عده اي فرهنگ را عرصه تقابل و تضاد، و بنيان تنش ها در عرصه روابط بين الملل برشمردند، و برخي در مقابل گروه نخست برآنند که فرهنگ عرصه گفتگو، تعامل و يکپارچگي در عرصه روابط بين الملل مي باشد. با توجه به اين شکاف، هدف مقاله حاضر در سطح کلان بررسي رابطه فرهنگ و سياست و ارتباط فرهنگ و روابط بين الملل است. در سطحي خرد نيز بررسي جايگاه فرهنگ در تئوري هاي روابط بين الملل مدنظر است.