اگرچه شان شهروندي و حقوق و تکاليف مربوط بدان از جمله مباحثي است که از يونان باستان فلاسفه اي چون افلاطون و ارسطو از آن سخن گفته و ويژگي هاي آن را بر شمرده اند اما بايد گفت اين مفهوم در طول ساليان دراز، تغييرات بسياري را پشت سر گذاشته است. شهروندي به معناي رايج آن در دنياي مدرن امروز از قرن هيجدهم به بعد مورد توجه فلاسفه قرار گرفت. شهروندي مدرن در کشورهاي پيشرفته صنعتي حاصل تحقق مراحل مختلف روند دموکراتيک در اين جوامع طي سه قرن اخير است. در قرن هيجدهم حقوق مدني اساسي ترين خواست شهروندي در اين جوامع بود که به موجب آن شهروند ملي يعني حقوق برابر شهروندان در برابر قانون و ساير آزادي هاي فردي طرح و براي تحقق آن مبارزه شد. قرن نوزدهم قرن مبارزه براي تحقق حقوق سياسي گروه ها و طبقات اجتماعي يا شهروندي سياسي بود که در آن مبارزه براي حق راي برابر و نيز مبارزه براي تشکيل و قانوني شدن نهادهاي صنفي و سياسي مدرن جنبه برجسته يافت؛ که در اين ميان نقش رسانه ها را نمي توان ناديده گرفت. از اواخر قرن هيجدهم، رسانه هاي سياسي و مسلکي در تحقق انقلاب هاي دموکراتيک نقش اساسي را ايفا کردند. سرانجام قرن بيستم روند تحقق انديشه هاي دموکراتيک در قالب تلاش براي احقاق حقوق اجتماعي برابر براي شهروندان يعني شهروندي اجتماعي جنبه مهم و اساسي پيدا کرد. تلاش براي برخورداري از حقوق مساوي در زمينه آموزش و پرورش، بهداشت و درمان و ساير مزاياي اجتماعي به اساسي ترين نيروي محرکه براي فعاليت هاي عدالت طلبانه تبديل شد. رسانه ها مي توانند با ارائه کارکردهاي خبري، آموزشي و اطلاع رساني مسير درست و کوتاهي را جهت تحقق روش هاي نوين مشارکت شهروندي به منصه ظهور برسانند.