: بررسي رابطه قدرت منطقه اي، اقتصاد و سياست خارجي بر اساس سند چشم انداز
First Statement of Responsibility
/ محمدكاظم سجادپور
Subsequent Statement of Responsibility
، اردشير نوريان
SUMMARY OR ABSTRACT
Text of Note
سياست خارجي پديده اي تركيبي و متاثر از عوامل ساختاري، پويايي هاي سياسي داخلي، منطقه اي و بين المللي و نقش موثر عوامل انساني در تصميم گيري، تعيين جهت، نقش و اولويت ها در مسير حركت دولت - ملت در مارپيچ مناسبات خارجي است. عمده ترين بازتاب اراده نخبگان در جهت گيري سياست خارجي و برنامه ريزي بين المللي در تدوين اسناد فرادستي ملي نظير سند استراتژي ملي و يا اسناد بلندمدت راهبردي و يا سندهاي چشم انداز متجلي مي گردد. جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك قدرت منطقه اي، در پي سه دهه تلاش براي استقلال و اقتدار ملي، طي يك روند نسبتا طولاني از طريق بحث و تصميم گيري اجماعي، در سال 1382، سند چشم انداز 1404 را به عنوان يك سند كليدي و فرادستي تدوين كرد كه در آن، چهارچوب برنامه ريزي سياست هاي داخلي و خارجي براي تبديل کشور به قدرت برتر در منطقه آسياي جنوب غربي مشخص گرديده است. اين مقاله ضمن تبيين رابطه بين برنامه ريزي سياست خارجي و توسعه اقتصادي کشور هم از نظر داخلي و هم از جنبه بين المللي در سند چشم انداز، بر جدايي ناپذيري اين دو مقوله تاکيد مي کند. همچنين با تاکيد بر عوامل ساختاري و انساني به صورت توامان هم توصيف اين مفاهيم و هم تبيين روابط آنها مورد توجه قرار گرفته است. چهارچوب تئوريک اين پژوهش مبتني بر نظريه سازه انگاري است و با استفاده از روش فراتحليل؛ بر اين باور است که رسيدن به قدرت منطقه اي برتر در گرو سياست خارجي توسعه گرا بوده و از منظر هنجاري نيز توجه همزمان به منابع داخلي توسعه و کنش و واکنش مثبت با محيط بين الملل ضروري است.