در اين مقاله به بررسي نظريه رئاليستي اتحاد در روابط بين الملل پرداخته مي شود. همان طور که مي دانيم نظريه هاي اتحاد هم توسط رهيافت آرمانگرايي و هم توسط رهيافت واقعگرايي نظريه پردازي شده است. رهيافت آرمانگرايي و ليبراليسم در بررسي اتحادها به اشتراکات فرهنگي دولت ها، جنبه هاي ايدئولوژيک اتحاد و همچنين مسائل اقتصادي مي پردازد. اين رهيافت نقش ايدئولوژي را در شکل گيري اتحادها بسيار مهم ارزيابي مي کند. در مقابل آن، رهيافت واقع گرايي در بررسي اتحادها به قدرت کشورها و تهديدات خارجي تمرکز دارد. امروزه اتحاد و همکاري در روابط بين الملل به خاطر ارتباطات گسترده بين کشورها و همچنين فرآيند جهاني شدن اهميت فراواني دارد. به طوري که هيچ کشوري نمي تواند خود را از اين فرآيند دور نگه دارد. به خاطر اهميت اين مسئله و همچنين از آن جايي که در مورد نظريه هاي اتحاد منابع فارسي بسيار محدود است، اين نوشته مي تواند در اين زمينه مفيد واقع شود. در بخش اول مقاله، به تعريف اتحاد اشاره شده است. در بخش دوم به اهميت اتحادها در روابط بين الملل پرداخته شده است و در بخش سوم به دلايل شکل گيري اتحادها و همچنين انواع اتحادها و تأثير جهت گيري سياست خارجي دولت ها در اتحاد و نگاهي آماري به اتحاد شده و نهايتا در بخش چهارم مقاله هم تداوم و افول اتحادها بررسي شده است. فرجام سخن اين مقاله اين است که امروزه در کنار شکل هاي قديمي اتحاد، ائتلاف موقت نيز مورد توجه دولت ها است