روند جهاني شدن اقتصادي، در طول بيش از پنج قرن گذشته شكل گرفته است. كشورهاي توسعه يافته در تلاش براي كسب سود، نفوذ و برتري بيشتر اقتصادي به دورترين نقاط جهان راه يافته و به توسعه فعاليت هاي تجاري، اقتصادي و توليدي پرداخته اند. اين روند در عصر استعمار سرعت فزاينده اي پيدا كر د و در سالهاي اخير، متاثر از پيشرفت هاي مربوط به فناوري و به ويژه سياست هاي آزادسازي در سراسر جهان، به رشد چشمگيري دست يافته است. جهاني شدن از بدو پيدايش به نوعي با نگرش ملي گرايانه در تعارض بوده است و حكومت هاي ملي آن را مايه فرسايش حاكميت خودشان ديده اند. مهم ترين ويژگي جهاني شدن اقتصادي را در برداشتن موانع ملي امور اقتصادي، فعاليت گسترده شركتهاي چندمليتي و گسترش بين المللي فعاليت هاي تجاري، مالي و توليدي مي توان دانست، به طوري كه تقريباً همه كشورها به طور چشمگيري تحت تاثير اين روند قرار گرفته اند. فرآيند جهاني شدن معاصر به نيرويي براي كاهش پديده فقر تبديل گشته و توانسته است كه برخي كشورهاي فقير را ياري دهد تا فاصله خود را با كشورهاي ثروتمند كمتر نمايند. در كنار اين موفقيتها، برخي نگراني ها نيز از بابت جهاني شدن گسترش پيدا كرده است