در اين مقاله سعي شده است ضمن ارائه تصويري آماري از واقعيت هاي بازار جهاني فرهنگ، آن گونه كه در گزارش هاي پژوهشي سازمانهاي معتبر جهاني انعكاس يافته، وضعيت صادرات كالاهاي فرهنگي كشورمان در عرصه جهاني شدن مورد نقد و بررسي قرار گيرد. همچنين در اين مقاله وضعيت تجارت جهاني فرهنگ با زبان آمار و ارقام توصيف و سرانجام در بخش آخر، با نقد تصوير آماري موجود، نقش تجارت جهاني فرهنگ معاصر مورد بررسي قرار خواهد گرفت. نتايج به دست آمده حاكيست سهم و نقش كشورمان در تجارت جهاني كالاهاي فرهنگي بسيار كم و ناچيز است و به هيچ وجه با توان و قابليت هاي فرهنگي نظام هماهنگي و انطباق ندارد