مقاله حاضر، قصد دارد تا تعامل دو پديدة جمهوريت و اسلاميت، را كه به عنوان نظرية سياسي انقلاب اسلامي محسوب مي شود، در مواجهه با موج جهاني شدن ليبراليسم به مثابه يك چالش بزرگ نظري، مورد مطالعه قرار داده و با تمركز بر كشف ماهيت انديشة سياسي ليبراليسم و تحليل ابزارهاي مأخوذ جمهوري اسلامي در دستيابي توأمان به دو محتوي نشان دهد كه چرا و چگونه جمهوري اسلامي ايران با هويتي مستقل در عرصة تمدني جديد گام برداشته است