/ از: عزالدوله سعد بن منصور معروف به ابن کمونه ( -ح ۷۰۰ق)
.PUBLICATION, DISTRIBUTION, ETC
Date of Publication, Distribution, etc.
، قرن ۱۱ق.
PHYSICAL DESCRIPTION
Specific Material Designation and Extent of Item
ص ۱۲۷- ۱۴۲.
Dimensions
؛ خشتی. ۵/۱۹*۵/۲۴ سم. ۲۳۷ ص. ۱۷ س.
GENERAL NOTES PERTAINING TO DESCRIPTIVE INFORMATION
1
2
Text of Note
الحمد لله عدد مننه الذی تفجر عن عدها و حصرها...و الصلوه علی ملائکته المقربین...خصوصا محمد و آله الطاهرین و بعد فان نتایج الافکار و نفائس الانظار مما یجب اذاعتها لاجل الانتفاع بها و لا ینبغی افخائها عن الراغبین و ان قل الراغب فی طلبها سیما اذا کانت من اهم المطالب العلمیه و انفع المباحث الیقینیه و قد و قد اتیت فی هذه الاوراق ما قدحه زناد خاطری و حصلته بکفری و نظری برهانا شریفا... .
Text of Note
...و من اراد ان یتحقق صحته و افضائه الی المطلوب فعلیه بالاله التی تسمی بالمنطق یعتبره بها و الاستفضاء فیما علیه من السوالات و الاجوبه فنذکر فی غیر هذه المقاله فلیطلب من اماکنه...و آله اجمعین.
NOTES PERTAINING TO TITLE AND STATEMENT OF RESPONSIBILITY
Text of Note
عزالدوله سعد بن منصور طبیب و فیلسوف معروف به ابن کمونه به نوشته الدومیلی در 679ق/1280م مسلمان شده و اگر این سخن درست باشد ناچار بیشتر مولفات خود را در دوران یهودی بودن خود ساخته است. زیرا (همانگونه که ذیل معرفی کتاب شرح تلویحات او (ش 1849) گفته خواهد شد) ابن کمونه اندکی پس از 683ق درگذشته و همه آثار وی که نگارنده تا به حال از آن اطلاع دارم به جز رساله تنقیح الابحاث عن الملل الثلاث و نیز الکاشف او نیز (در دانشگاه: رساله فلسفه) مسلما پیش از 680ق نوشته شده. رساله تنقیح الابحاث، به نوشته ابن الفلوطی در 683ق شهرت یافت و (شاید پیش از این تاریخ تالیف شده) و تاریخ تالیف موجود در ذیل نسخه الکاشف، موجود در مجلس (ش 1938) و دانشگاه نیز به نظر این نگارنده ساختگی است.
Text of Note
از عنوان رسالههایی که دو تن از دانشمندان هم زمان یا نزدیک به زمان ابن کمونه در رد بر او نوشتهاند. چنین بر میآید که اسلام او مشهور و یا مسلم و مقبول نبوده. این رسالهها یکی رساله الدر المنضود فی الرد علی فیلسوف الیهود، تالیف احمد بن علی معروف به ابن الساعاتی و دیگری نهوض حثیث النهود الی دحوض خبث الیهود، تالیف شیخ زینالدین بن محمد ملطی شافعی ( -788ق) است. علاوه بر اینها ابن کمونه در کتب بسیاری از متکلمان علماء و فلاسفه متاخر از او، یهودی خوانده شده است.
Text of Note
وجود مجموعهای از مولفات ابن کمونه به خط خود او در کتابخانه حیدری نجف اشرف که به نوشته صاحب ذریعه دارای خطبه و ذیل به شیوه علماء و مسلمان و شیعه است قبول سخن الدومیلی را دشوار میسازد.
Text of Note
این رسالهها که از تاریخ 670- 679ق نوشته شده گزیدهها و التقاطات ابن کمونه است. از آثار الباقیه بیرونی، شمسیه کاتبی و قانون مسعودی و نیز از کتاب هیئت موبدالدین عروضی و التقاطاز اعتراضات نجمالدین نخجوانی بر ابن سینا در کتاب زبده النقض و لباب الکشف فی شرح الاشارات و نیز یک نسخه از اللمعه الجوینیه فی الحکمه العلمیه و العملیه (این کتاب را ابن کمونه به درخواست شمسالدین محمد مومن قزوینی مستوفی برای کتابخانه بهاءالدین محمد جوینی نگاشته (در دو جمله و هر جمله دو باب و هر باب پنج فصل) و به صاحب جهانگشا اهدا کرده و نسخهای از آن در دانشگاه و به نوشته صاحب ذریعه نسخهای در کتابخانه رضوی موجود است. در این کتابخانه نسخهای از این «لمعه» (ش 1/593) و نیز عکس کتابخانه مشهد موجود است. (فهرست مجلس ج 9 چاپ اول ص 954) این کتاب در فهرست دانشگاه به نام «اللمعه» آمده است. (3:335 فهرست دانشگاه). به نوشته آقای مدرس رضوی در آن کتابخانه نسخهای است از کتابی که به نام مطالب مهمه تالیف عزالدوله سعد بن حسن بن هبه الله بن کمونه معرفی شده و ظاهرا این همان لمعه است و استاد مدرس به خاطر عدم تطبیق کامل نسب مذکور با آن نسخه با نسب ابن کمونه معروف در صحت نسبت آن به او تردید کردهاند. این کتاب از جمله مولفات ابن کمونه است که در نزد بروکلمان و دیگر مراجع یاد نشده. ابن ابی جمهور احسایی رسالهای به نام الدره المستخرجه من اللمعه دارد و صاحب ذریعه احتمال دادهاند گزیده از همین لمعه باشد).
Text of Note
چنین ابن کمونه از خواجه نصیر طوسی سوالاتی کرده و خواجه در پاسخ او رسالهای نگاشته و (به نوشته مدرس رضوی، ص 150 و 284) او را با احترام و تجلیل نام برده.
Text of Note
اینک برخی از اطلاعاتی که نگارنده درباره زندگی و عقاید و آراء فلسفی ابن کمونه از بررسی و مطالعه و مقایسه آثار او به دست آورده است یادآور میگردد: 1. ابن کمونه فلسفه را از استاد فرا نگرفته بلکه کتب گذشتگان را مطالعه کرده و از کتاب شفا و نجات ابن سینا، رسالههای افلاطون و ارسطو ابن مسکویه و هبه الله بن ملکا فیلسوف یهودی که در حدود نیم قرن پیش از او میزیسته فایده برده.
Text of Note
وی در ضمن یکی از مقالات خود (که تاکنون تنها یک نسخه از آن در مجموعه کتب مرحوم تنکابنی در کتابخانه مجلس دیدهام و در جای دیگر یادی از آن نیافتم) دلیلی را که ابن مسکویه به نقل از افلاطون برای اثبات بقاء نفس اقامه کرده نقل کند و گوید: این ادله را در فوز اصغر از افلاطون نقل کرده و من آن را آن گونه که شایسته است نمیفهمم. شاید فلاسفه بعدها آنها را روشنتر ساخت و مقدمات آن را به ترتیبی در آورده باشند که نتیجه منظور را تضمین کند اما از آنجا که من فلسفه را در نزد معلمی نیاموختم و در کتابهای ایشان نیز بیانی نیافتهام که مقدمات این برهان را استوار سازد و با اصطلاحات آنان نیز آشنا نیستم، درباره درستی یا نادرستی این براهین حکم قاطع نتوان کرد...».
Text of Note
2. با نجمالدین دبیران کاتبی علاوه بر مراسله،ملاقات و مباحثاتی شفاهی داشته اما بر خلاف نظری که برخی ابراز داشتهاند، شاگرد کاتبی نبوده. در الکاشف بخش منطق به مذاکرات شفاهی خود با کاتبی اشارت کرده است.
Text of Note
3. به قدم و ازلی بودن نفس انسان عقیده داشته و برای اثبات این مدعی، به دلیلهایی که در کتب فلسفه متدوال و منقول است از افلاطون که سردسته قائلان به ازلیت نفس بوده در مقابل ارسطو که قائل به حدوث بوده (مسئله حدوث و قدم عالم خود یکی از مسائلی است که فارابی در رساله جمع بین الرایین کوشیده است اختلاف نظر بین این دو فیلسوف بزرگ را تاویل کند و ابن کمونه نیز بدون اینکه این بحث را بدان مرتبط کند در یکی از مقالههای خود خواسته اختلاف نظر قائلان به حدوث و قدم را توجیه کند. البته بحث در این مقام و آن مسئله فارابی از یک روی نیست و صدرالمتالهین این دو بحث را با یکدیگر خلط کرده است.) استناد نکرده بلکه خود برهانی «اختراع» کرده که مدعی تفرد در آنها است و بارها این نکته را تصریح کرده.
Text of Note
این برهان همانگونه که خود او گوید از مقدماتی تشکیل یافته که هر یک در کتب فلسفه (به طور جداگانه و نه به صورت برهان) یاد شده مگر دو قضیه که طرح و اقتراح خود ابن کمونه و روح برهان او است بر قدم نفس و در اثبات آنها کوشش کرده و داد سخن داده است. قضیه اول. آنست که هر حادث مرکب است. نه هیچ مرکب قدیم تواند بود و نه هیچ بسیط حادث. قضیه دوم. آنکه هر چه دارای علت مرکب است خود او ناچار مرکب است.
Text of Note
ابن کمونه برهان اختراعی خود را بر قدم نفس، و نیز مقدمههاس اساسی آن را در دو مقاله با تفصیل و شرح و بسط فراوان و با صورتها و بیانهای مختلف تقریر و اعتراضات ممکنه الورود را دفع کرده. در شرح تلویحات و الکاشف نیز با اشاره از آنها یاد کرده است.
Text of Note
اینک موجزترین تقریر برهان وی از مقالات نقل میگردد: «الاولی ان تقرر قدم النفس بوجه یقسط به اکثر تلک السوالات لئلا یتشعب الکلام بکثره السوالات و الاجوبه اقول قد صح ان النفس بسیطه و لیست بمرکبه وصح ان کل ماعلته التامه مرکبه فهو مرکب فلو کانت النفس حادثه لکانت علتها التامه مرکبه فهو مرکب فلو کانت النفس حادثه لکانت علتها التامه التی هی دائمه بدوامها اما ان یکون النفس موجوده قبل وجودها لاستحاله تخلف المعلول عن هذا خلف و الثانی لا یخلو اما ان یکون تلک العله بسیطه او مرکبه لا جائزان یکون بسیطه والا لافتقرت حیث انها حادثه الی عله اخری و من حیث انها بسیطه الی ان یکون بسیطه ایضا...و لا جائز ان یکون مرکبه لما تقدم من ان کل ما علته التامه مرکب فهو مرکب و اذا بطل القسمان بطل حدوث النفس و هو المطلوب».
Text of Note
ابن کمونه در پایان فصل 5 از مقاله اولی در اثبات ازلیت نفس در محل نزاع قائل به تفصیل شده و چهار وجه یاد کرده و گوید بر بعضی از وجوه حدوث نفس قابل انکار نیست بنابر یکی از این وجوه است که قائل به قدم نفس شده و این وجه آنست که مقصود مصداق نفس انسان است فی الجمله، وی خود نفس بدین معنی را ازلی داند و گوید گویا آن دسته از متقدمان که نفس را حادث دانستهاند ناظر به دیگر معانی و وجوه نفس بودهاند.
Text of Note
تفصیلی که ابن کمونه در نفس گفته تفسیری که برای ازلیت نفس کرده شاید با تعمیر دیگر همان وجود مراتب مختلف و تشکیک در جوهر نفس است که صدر المتالهین ابراز داشته و معتقد است اختلاف انکار و عقاید درباره حدوث و قدم نفس و دیگر مسائل مربوط بدان ناشی است از غفلت گذشتگان از وجود مراتب در ذات این جوهر که در مرتبهای عقل نام دارد و در مرتبهای نفس. اسفار چاپ سنگی مبحث «کیفیه تعلق النفس بالبدن» دیده شود. البته تعبیر ابن کمونه یک تعبیر لفظی است نه فلسفی و این ناشی از همان آشنا نبودن او به اصطلاحات است که خود او بدان اعتراف دارد.
Text of Note
4. ابن کمونه قائل به تعدد نفس است برحسب تعداد افراد انسانها و بنابراین دلیل حدوث نفس را که فلاسفه آوردهاند و مبتنی بر وحدت نفوس است مردود دانسته.
Text of Note
5. درباره تناسخ معتقد است دلیلی قاطع بر ابطال آن در دست نیست. وی در کاشف و شرح تلویحات درباره تناسخ سخن گفته و در مقالات خود بدان اشاره کرده است.
Text of Note
6. ابن کمونه قائل به توحید بوده و شبههای که در این باب بدو منسوب است در سخنان شیخ اشراق نیز دیده میشود. ابن کمونه شبهه مزبور را نقل و رد کرده است و دوانی در شرح هیاکل النور سهروردی رد شبهه مزبور را از الکاشف نقل کند و گوید: «شبهه با این پاسخ نیز بر حال خود باقی است و من هنوز پاسخی برای آن نیافتم».
Text of Note
تعداد مولفات ابن کمونه را به درستی به دست نیاوردهام. بروکلمان 9 تالیف یاد کرده، اما گویا وی بسیاری از آثار او را یاد نکرده. از میان شبهههایی که بدو منسوب است یکی شبهه قدم حوادث یومیه است، که مولی حسین بن صدرالدین آستاری رسالهای به نام حدیقه الانوار در حل آن نوشته و این نگارنده نمیداند شبهه مزبور تا چه حد میتواند با رسالهای که در دست معرفی است مربوط باشد.
Text of Note
ابن کمونه 2 مقاله در نفس دارد که تاکنون در هیچ یک از مراجع و کتب ترجمه و فهرست ذکری از آن نیافتهام. یکی از این دو مقاله در اثبات ابدیت نفس است و دیگری درباره ازلیت نفس و اینکه نفس نه مزاج است نه متولد از مزاج. مقاله اول دارای 10 فصل است و فصل 4 و 5 آن نیز اثبات ازلی بودن نفس است مقاله دوم دارای 11 فصل است.
NOTES PERTAINING TO PHYSICAL DESCRIPTION
نوع خط:
نوع کاغذ:
تزئینات جلد:
Text of Note
نسخ.
Text of Note
شکری رنگ.
Text of Note
تیماج قرمز.
EXTERNAL INDEXES/ABSTRACTS/REFERENCES NOTE
Name of source
ماخذ فهرست: مجلد سوم، صفحه ۲۵۰۶- ۲۵۱۰.
Name of source
نک: ذریعه، 2/286- 287، 4/459، 6/381، 8/89، 13/25، 18/351؛ آثار و احوال خواجه نصیر از مدرس رضوی، ص 147- 150 و 287؛ دانشگاه، 3/265 و 300؛ العلم عند العرب تالیف الدومیلی ترجمه عربی، ص 567؛ مجلس، ش 1939- 1938؛ فهرست خزائن عراق از کورگیس عواد، 35 و 138، بروکلمان ذیل یکم، 768؛ یادداشتهای قزوینی.
SUMMARY OR ABSTRACT
Text of Note
رسالهای است در اثبات ازلیه و بقاء نفس.
Text of Note
نسخه حاضر بخشی (یا خود فصلی) است از مقاله اول که فقراتی از چند فصل در آن تلفیق شده است.
Text of Note
نگارنده با آشنایی قبلی که با شیوه سخن ابن کمونه داشت و مقالات او را دیده بود، با دیدن نسخه حاضر دریافت که باید از مقالات او باشد و سپس آن را با نسخه مقالات سطر به سطر تطبیق کرد نتیجه پنین بود: قسمت اول این رساله حاضر (پس از خطبه) که بدینگونه شروع میشود: «هذه تقریر صیغه البرهان: احد الامرین لازم...» مطابق است با «صیغه ثانیه فی تقریر بقاء النفس...» که فقرهای است از فصل 9 از مقاله اول. این مطابقت تا یک صفحه از نسخه ما ادامه دارد.
Text of Note
پس از 3 سطر (که این 3 سطر نیز عین عبارت فصلی از همین مقاله است) باز نسخه مطابق است با فصل 4 (فی ان واجب الوجود لا یعدم ابدا) و فصل 5 (فی ان نفس الانسان قدیمه) و به همین گونه است بقیه رساله.
Text of Note
ابن کمونه این رساله را برای اثبات بقاء نفس با بعضی از براهین اختراعی خویش پرداخته و در اثناء آن به مناسبت، برهان خود را بر قدیم بودن نفس نیز حکایت کرده و در آغاز نقل آن گوی «و قد اخترعت لذالک برهانا هذه حکایته» و سپس عینا همان برهان که در فصل 5 از مقاله اول و در فصل دهم و یازدهم از مقاله دوم آورده در اینجا نقل کرده. بنابراین پیداست خود ابن کمونه در این رساله به دو مقاله مزبور ناظر بوده است.
Text of Note
در دیباچه رساله حاضر نیز پس از اینکه از برهان اختراعی خود با اشاره یاد کند گوید: «در این مقاله تنها بتقریر برهان ساخته خود پرداختم و در مقالات دیگر خود اعتراضات جمعی از فضلاء را بر مقدمات برهان خود با جوابها و توجیهات آن یاد کردهام...». ابن کمونه در مقالات دیگر از سخنان اوحدالزمان در معتبر، مقصود هبهالله بن ملکای یهودی ( -1155ق) است، از ابن مسکویه، امام فخر رازی و غزالی یاد کرده، اما در این مقاله نام کسی یا کتابی را نیاورده است.