ا نگرشی جامع بر مباحث مطرح شده پیرامون امامت، خلافت و ولایت در متون کلامی شیعه و اهل تسنن در قرن سه و چهار به این نتیجه میرسیم که این مفاهیم در میان این دو فرقه بسیار متفاوت میباشد. اگر چه هر دو فرقه قائل به یکسانی مفهوم امامت، خلافت و ولایت هستند، با این حال شیعیان امامت را یک مقام و منصب کاملا الهی میدانند که پس از نبی به جانشینی او رهبری دینی و دنیوی مردم را بر عهده دارد لذا اطاعتش همچون نبی واجب است. امام غیر از دریافت وحی کلیه وظایف و شئون نبی را داراست. متکلمان شیعی معتقدند امامت بر خدا واجب بوده و از اصول دین است. امام بنا بر حکم عقل و نقل از گناه و خطا معصوم است و طبعا از بالاترین و کاملترین درجه عدالت برخوردار است. او بر همه علوم دین و شریعت عالم است و دیگر علوم را به فضل الهی میتواند در اختیار داشته باشد. امام در همه امور بر تمامی مردم افضلیت دارد و امامت مختص در گروه خاصی از قریش یعنی بنی هاشم میباشد. نصب و عزل امام بر عهده خداست و مردم نقشی در آن ندارند. دیدگاه اهل تسنن که در میان فرقه های مختلف کلامیشان به ویژه معتزلیان و اشعریان اختلاف فاحشی پیرامون مفهوم امامت نمیبینیم را میتوان این گونه برداشت کرد که امامت نزد یک منصب دنیوی است که در عمل نقش یک حاکم سیاسی ـ اجتماعی را ایفا میکند و شرایط و اوصاف او متناسب با اینشان است. وظیفه او حکومت داری و پاسداری از مرزها و اجرای برخی احکام و اقامه حدود، تقسیم اموال عمومی و جهاد و غیره میباشد که برای توانایی چنین وظایفی به سطحی از علم و عدالت نیاز دارد. انتصاب و عزل امام مردمی میباشد و معمولا از طریق چند تن از علمای شهر تعیین میشود. بنابراین علی رغم اینکه در بعضی از تعاریف اهل تسنن تعابیری از قبیل جانشینی نبوت یا رهبری دینی و دنیوی و ولایت بر مکلفین دیده شده است ولی آنها در مجموع مفاهیم امامتی خود پایبند به این تعریف نبودهاند و امامت را در عمل به عنوان یک جایگاه صرفا دنیوی از جنس سیاسی و حکومتی معرفی کردهاند که یکی از علل اصلی این موضوع این بود که متکلمین اهل تسنن در بحث امامت غالبا بر اساس اتفاقات تاریخی زمان خلفا مسایل امامت را گزارش کردهاند
عنوان قراردادی
عنوان قراردادي
بررسی تطبیقی مفهوم امامت، ولایت و خلافت در متون کلامی شیعه و اهل تسنن از قرن ۳ تا ۴