: بفرمایش بختیار احمد تاجر کتب شهر پیشاور بازار قصه خوانی
،[بیتا]
۱-۱۳۲ ص.
: مجدول؛ دو ستون
؛ قطع : ۲۳ سم.
فارسی
آغاز:
انجام:
آغاز: بسمله، صمدا حمد توگویم که تو فیاض عمیمی /توخداوند معینی تو شفابخش سقیمی. . .
انجام: ... کار دین آخر باین حالت رسید/ کز طپیدن روح از قالب پرید. تمام شد دیوان غیاثی.
نوع و درجه خط:
تزئینات متن:
نستعلیق
عنوان در قابی از گل و بوته؛ مجدول دو ستون
با این کتاب دو اثر دیگر به نام های «گنج مخفی» و «نصائح لقمانی» در یک مجلد آمده است.
غزلهائي است بدون ترتيب با تخلص غياثي و غياث الدين . مير غياث الدين غياثي فرزند ميرك در منطقه اي به نام حصارك واقع ساحل درياي كوكچه از توابع جرم بدخشان ديده به ديدار هستي آشنا كرد. كتب متداولة عربي را در زادگاهش آموخت. سپس به هند سفر نمود. در آن جا نيز به تحصيلات خود ادامه داد تا اين كه نزد شاه غلام محمد معصوم (معروف به معصوم ثاني) شتافت و در محضر وي به مقام هاي بزرگ معنوي دست يافت. بالاخره امرمراجعت به وطن را گرفت و به مسكن آبايي خود بازگشت. بعد از مراجعت، بر مسند ارشاد و وعظ نشست. سال هاي زيادي مردم را به جانب طريقة نقشبنديه دعوت نمود. او سفري هم به حجاز كرد كه در اين سفر به مرض تب و لرزه مبتلاگرديد . در عالم خواب حضرت ختم مرتب رسول اعظم را ديد و با اشارة پير خود، به پاي حضرت افتاد. پيامبر گرامي اسلام دست بر پشت وي كشيد و در حق وي دعا كرد. وقتي از خواب بيدار شد هيچ اثري از تب در خود نديد. غياثي اين واقعه را در يك مثنوي آورده است. از غياثي يك ديوان شعر به يادگار مانده است. اين ديوان در سال ۱۱۷۳ ق.به قلم غياثي نگاشته شده و حاوي غزليات، مخمس و مثنوي هاي او در 220 صفحه مي باشد. مضامين ديوان را اكثراً مسايل عرفاني وتصوفي تشكيل مي دهد. غياثي در سال۱۱۸۱ ق دار دنيا را وداع گفت و به سراي جاودانگان پيوست . مرقدش در گذر چقورك شهر فيض آباد زيارتگاه خاص و عام مي باشد.