بررسی QTc-Dispersion در مصدومین گازهای شیمیایی جنگ تحمیلی در شهرستان کاشان در سال ۱۳۷۹
[پایاننامه]
/مریم محمدی
[بی جا]
دانشگاه علوم پزشکی کاشان
، ۱۳۷۹
۴۷ص.
چاپی
دکترای پزشکی
دانشگاه علوم پزشکی کاشان
سابقه و هدف: در طول جنگ تحمیلی از گازهای شیمیایی مختلفی استفاده شد، اثرات مختلفی از این گازها بر روی سیتم های مختلف بدن از جمله سیستم قلبی - عروقی مشاهده شده است. منابع موجود در زمینه مسمومیت با گازهای شیمیایی جنگی و اثر آنها روی قلب بسیار کم بوده و تجربه های قبلی با چنین حوادث تاسف آوری در دنیا کم می باشد.با توجه به اینکه QT-Dispersion یک روش غیر تهاجمی ، با ارزش و آسان برای تشخیص ریپلاریزاسیون غیر هماهنگ است و بنابرین می توان از این طریق بیمارانی را که در معرض سنکوپ ، آریتمی بدخیم بطنی و مرگناگهانی قرار دارند، تشخیص داد و درمان نمود ،لذا این مطالعه جهت تعیین اثر گازهای شیمیایی جنگی بر روی قلب ، از طریق اندازه گیری QT-Dispersion انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه به صورت تحلیلی (case -contorol) انجام شد. در این مطالعه از۳۰ نفر از افرادی که توسط گازهای شیمیایی آلوده شده بودند و ۳۰ نفر افراد سالم که هم سن وهم جنس با مصدومین انتخاب شدند و سابقه هیچگونه بیماری سیستمیک از جمله بیماریهای قلبی نداشتند و ریسک فاکتورهای قلبی را نداشتند و مصرف داروهای اخیر را ذکر نمی کردند، شرح حال (سابقه بیماریهای قلبی ، CVA ، بیماریهای کلیوی ، بیماریهای غددی ، سابقه شیمیایی شدن : دفعات آلودگی ، نوع گازهای شیمیایی ، درصد جانبازی) ، EKG (تمام EKGها توسط دستگاه یک کاناله CARDIETTE از نوع Autoruler مدل ۱۲/۱ به روش Isochrone گرفته شد)، معاینه بالینی (توشط متخصص قلب و عروق) و خونگیری جهت انجام آزمایشات Cr,Mg,P,Ca,K,Na انجام شد. بعد از بدست آوردن اطلاعات استخراج آنها از جدول متغیرها، اطلاعات طبقه بندی شده، به کمک شاخصهای توصیفی (میانگین و انحراف معیار) به شیوه دستی مورد توصیف قرار گرفت و سپس توسط فاصله اطمینان و آزمون آماری t مورد تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها: در این مطالعه همگی مرد بودند، ۱۲ الی ۱۷ سال از زمان شیمیایی شدن مصدومین می گذشت، ۶۰ درصد دچار مصدومیت با گاز خردل به تنهایی و ۴۰ درصد دچار مصدومیت با گاز خردل به همراه سموم ارگانوفسفره بودند، ۸۰ درصد یک بار و ۲۰ درصد دوبار در معرض خطر قرار گرفته بودند، ۹۰ درصد مصدومین از تنگی نفس رنج می بردند و ۴۳/۳ درصد از تپش قلب شاکی بودند و تنها ۶/۶ درصد موارد شکایتی نداشتند. ۹۴/۳ درصد از مصدومین از داروهایی نظیر برونکو دیلاتورها، آنتی بیوتیکها، خلط آورها و کورتونها استفاده می کردند و تنها ۶/۶ درصد آنها هیچ دارویی مصرف نمی کردند. ۴۶/۶ موارد، سمع ریه نرمال داشتند و در بقیه موارد رال ویزینگ و یا خشونت صدا وجود داشت. میانگین و انحراف معیار QT max در گروه شاهد (۲۴/۸۴ مثبت منفی ۴۲۳/۲) به توان msec و در گروه مورد ( ۲۵/۹۸ مثبت منفی ۳۹۸/۵) به توان msec و میانگین و انحراف معیار QT min در گروه شاهد (۲۷/۷۷ مثبت منفی ۳۶۳/۱) به توان msec و در گروه مورد (۲۲/۲۰ مثبت منفی ۳۴۰/۲) به توان msec به دشت آمد که در هر دو مورد با P.V=۰.۰۰۰ تفاوت معنی دار داشت. این تفاوت (کاهش در گروه مورد) با توجه به مصرف برونکودیلاتورها (در۸۰ درصد مصدومین) و افزایش Heart Rate ناشی از آن، توجیه گردید. میانگین و انحراف معیار QTc max در گروه شاهد (۲۲/۷۰ مثبت منفی ۴۳۹/۲) به توان msec و در گروه مورد (۱۷/۹۹ مثبت منفی ۴۴۱/۳) به توان msec و میانگین و انحراف معیار QTc min در گروه شاهد (۲۸/۴۵ مثبت منفی ۳۷۶/۸) به توان msec ودر گروه مورد (۲۱/۹۶ مثبت منفی ۳۷۷/۳) به توان msec به دست امد که در هر دو مورد تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. QT-Dispersion در گروه شاهد (۲۰/۶۰ مثبت منفی ۶۰/۱) به توان msec و در گروه مورد (۲۱/۹۴ مثبت منفی ۵۸/۳) به توان msec و QTc-Dispersion در گروه شاهد (۲۱/۳۴ مثبت منفی ۶۲/۴) به توان msec و در گروه مورد (۲۳/۰۲ مثبت منفی ۶۲/۴) به توان msec بود، که از لحاظ آماری در هیچکدام تفاوت معنا داری مشاهده نگردید. نتیجه: نتایج این مطالعه نشان داد که: مقادیر QTc min , QTc max در محدوده نرمال قرار داشت و با گروه شاهد اختلافی نداشت. و نیز گازهای شیمیایی جنگی (خردل و سموم ارگانوفسفره) اثری رویQTc-Dispersion, QT-Dispersion نداشته است.