ابن سينا و لايب نيتس از جمله فيلسوفاني موحد هستند كه با توجه به مباني فلسفي خود براهين متعددي براي اثبات خداوند اقامه كرده اند. كه به اين صورت است: الف) ابن سينا براي اثبات وجود خداوند براهين متعددي اقامه کرده است كه يكي از آنها برهان صديقين است كه در اين برهان از طريق تحليل وجود، وجود واجب را اثبات نموده است كه در واقع خود واجب دليل خودش قرار گرفته است. برهان ديگر برهان امكان و وجوب است كه در اين برهان از طريق ممكن و وجود مخلوقات وجود خداوند را اثبات كرده است. و نيز از طريق برهان حركت و برهان وسط و طرف وجود واجب را اثبات نموده است. که مهمترين آنها برهان صديقين و برهان امکان و وجوب مي باشد. ب) لايب نيتس نيز دلايل متعددي براي اثبات وجود خداوند اقامه كرده است كه يكي از آن براهين، برهان وجودي است كه در اين برهان از طريق مفهوم وجود، وجود خداوند را اثبات نموده است. برهان ديگر برهان جهان شناختي است كه از طريق منادها يا وجود مخلوقات و وجود ممکن، وجود خدا را اثبات نموده است به اين معني كه وجود هريك از منادها نيازمند تبيين چيزي خارج از ذات خودشان است، آن هم خداست. و همچنين از طريق برهان مبتني بر حقايق ازلي و برهان هماهنگي پيشين بنياد وجود خداوند را اثبات کرده است. به نظر مي رسد که مهمترين آنها برهان وجودي و برهان جهان شناختي است. ج) بين برهان وجودي ابن سينا و لايب نيتس شباهتي وجود ندارد مگر در موارد اندك و جزئي زيرا منظور ابن سينا از وجود، مصداق آن است بر خلاف لايب نيتس كه مقصود مفهوم وجود است. اما بين برهان امكان ابن سينا و برهان جهان شناختي لايب نيتس مي توان گفت از يك طرف در هردو برهان از وجود ممكنات براي اثبات واجب استفاده شده است و از سوي ديگر برهان لايب نيتس براي تبيين عليت مورد نياز خود، از تجربه مدد مي جويد در حالي كه در برهان امكان و وجوب ابن سينا از تجربه استفاده نمي شود بلكه مبناي عليت تنها عقل است. از اين جهت هم وجه مشابهت و هم وجه افتراق در اينجا مشاهده مي شود. ولي بقيه براهين اين دو فيلسوف مانند برهان حركت و هماهنگي پشين بنياد و... براهين اختصاصي بوده كه مقايسه صورت نگرفته است؛ چون به دليل روشن بودن نيازمند به مقايسه نيست. واژگان كليدي: ابن سينا، لايب نيتس، وجود، مناد، اصل جهت كافي، هماهنگي پشين بنياد، برهان امكان و وجوب، برهان صديقين، برهان وجودي، برهان حركت، برهان حقايق ازلي، برهان وسط و طرف.