نگارنده در کتاب حاضر، سنت مدرنیسم تجسمی و استحالههای آن از دهة 0891 میلادی به بعد را از منظری کلیتنگر و در نسبت با برخی روندهای عام جامعة مدرن، همچون فردگرایی، دیوانسالاری، کثرتگرایی، دینگریزی، افسونزدایی در دهة اخیر ـ و جهانیسازی مورد تحلیل و بررسی انتقادی قرار میدهد. وی با تکیه بر مقولة صبیگانگی و خودآیینی نهادی و زیبایی شناختی هنر مدرن، چنین استدلال میکند که در دورة مدرنیسم پسین و پستمدرنیسم این بیگانگی و فاصله، که در جنبشهای آوانگارد آغاز سدة بیستم نیز وجود داشت، به نوعی خودبسندگی حرفهای ـ اقتصادی بدل شده است که امکان هرگونه مداخله با معنای هنر در سایر حوزههای عمومی حیات اجتماعی را از میان برداشته است. برخی عناوین کتاب از این قرار است. فردگرایی، شیوههای مقاومت فرهنگی، دیوانسالار شدن و مرگ آوانگارد، کثرتگرایی و خودکامگی آزادی، دینگریزی، جهانیسازی، فرارشتهگرایی، و همبستهسازی و اخلاقیات نوین.