Nothing to be Done: A Comparative Study of Persian and Western Mythologies
Dissertation
Pouria Maleki
Faculty of Persian Literature and Foreign Languages
۱۳۹۹
125p
cd
degree of Master
Teaching English as a Foreign Language
1399/11/28
Tabriz
During life, one may find out the loneliness of the self and the necessity of understanding the self – much better so that one would be able to answer the most fundamental, though mostly ignored, question of human beings: what are we doing in this life? The current research compares Greek, Roman, and Persian mythologies concentrating on the two opposed, though fundamental forces of Good and Evil and their influence on the composition of morals in the life of men. Beside mythic comparison, western and eastern existential philosophies regarding the existence of man and, consequently, the existence of Good and Evil were contrasted under the existential principles established by Kierkegaard, Heidegger, and Sartre in the west, and Mir Damad, Suhrawardi, and Mulla Sadrā in the east. The same comparison is also made in the literary works of eastern and western authors, and epics. The ultimate aim of this qualitative research was to manifest meaninglessness of Good and Evil, and inability of men in finding truth in their life due to limited existence of men in this world. The research concludes that even though every man questions the nature of his/her existence and the reason to be in the world and may try hard to realize the Truth, the man is unable to find it unless he/she faces death. The major consequence of such realization is to be drowned in chaos. To escape from this chaos, and make life tolerable, man starts to give meaning and define every element of the life majorly classified as Good and Evil, both of which are totally meaningless when man realizes that there is nothing to be done to realize the Truth
در طول زندگی ممکن است فرد به تنهایی خود و ضرورت درک خود پی ببرد. به طوری که فرد بتواند به اساسی ترین سوال خود که اکثراً نادیده گرفته می شود پاسخ دهد: ما در این زندگی چه می کنیم؟ حقیق حاضر اسطوره های یونانی ، رومی و ایرانی را با تمرکز بر دو نیروی مخالف ، هر چند بنیادی خیر و شر و تأثیر آنها در ترکیب اخلاق در زندگی انسانها مقایسه می کند. در کنار مقایسه اسطوره ای ، فلسفه های وجودی غربی و شرقی در مورد وجود انسان و در نتیجه وجود خیر و شر تحت اصول وجودی که توسط کی یرکگارد ، هایدگر و سارتر در غرب و میرداماد ، سهروردی و ملاصدرا در تقابل بود، بررسی کند. همین مقایسه در آثار ادبی نویسندگان شرقی و غربی و حماسه ها نیز انجام شده است. هدف نهایی این تحقیق کیفی آشکار کردن جلوه ای از خیر و شر و ناتوانی بشر در یافتن حقیقت زندگی خود به دلیل محدودیت وجودی بشر در این جهان بود.نتایج این تحقیق نشان میدهد که حتی اگر هر فردی ماهیت وجود خود و دلیل حضور در دنیا را زیر سوال ببرد، ممکن است تلاش کند تا حقیقت را دریابد ، در حالیکه فرد قادر به یافتن آن نخواهد بود مگر اینکه با مرگ روبرو شود. نتیجه اصلی این تکاپو غرق شدن در هرج و مرج است. انسان برای فرار از این هرج و مرج ، و قابل تحمل کردن زندگی ، شروع به معنا بخشیدن و تعریف هر عنصری از زندگی می کند که به طور عمده به عنوان خوب و بد طبقه بندی شده باشد، وقتی انسان بفهمد برای تحقق حقیقت هیچ کاری نمی توان انجام داد، خیر و شر نیزکاملاً بی معنی میشود